کبرویه ، ذهبیه و نوربخشیه

 علاء الدوله سمناني :وي مرشد کبرویه عهد ایلخانان بوده و اقوال  طبیعیه و دهریه را از نظر محی الدین بهتر        می شمرده است .

برخی  نشانه ها ي  تاثیر صوفیه مغرب در کبرویه عبارتند از قول به تجسم خيالات ،  ظهور صور غیبی و مشاهده آیات و اسرار حروف.

عزیز الدین نسفی و ابوالمفاخر يحیي باخرزي كه اولي تربيت يافته سعد الدين حمويه و دومي وارث روحاني سیف الدین با خرزی است ، از مشايخ كبرويه هستند .

عزیز الدین نسفی از پیشروان طریقه ی تحقیق علمی در مسائل مربوط به عقاید و مخصوصا مربوط به تصوف به شمار ميرود.

از جمله آثار وی میتوان به زبده الحقایق، انسان کامل و کشف الحقایق اشاره کرد که در واقع معرف يك  دوره از تحول کبرویه است ، از تصوف رسمی سنی به نوعی تصوف شیعی که سیر کبرویه  مخصوصا در ایران به آن منتهی می شود.

رساله ی زبده الحقایق مشتمل بر بحثی در مورد عالم کبیر و عالم صغیر است كه برای خواص اصحاب تحریر شده است و از سادگی بیان نسبت به كتاب مبدا و معاد که دیگر اثرش است ،خالي است .

آنچه از آثار نسفي ميتوان فهميد اين است كه:

1.      طرز بيان او مانند عرفا و اهل حكمت است نه مثل بيان متصوفه عصر او.

2.      عقيده خود را با بي طرفي وبي تعصبي بيان ميكند.

ابوالمفاخر يحیي باخرزي نواده شيخ سيف الدين وفرزند شيخ زاده برهان الدين احمد كه به روايت تاريخ ملا زاده ،عالم ،عارف ،محدث و واعظ بود. وي در طي اسفار طولاني كه به عراق، شام مصر روم و آذربايجان داشت غير از خرقه اي كه در كرمان از پدر خود شيخ زاده برهان الدين اخذ كرد و ذكري كه از جانب شيخ لطف الدين نوري از مريدان پدرش به وي تلقين شد، در تبريز از طريق فخرالدين الجندراني هم اجازه روايت گرفت و خرقه ي شيخ شهاب الدين سهروردي را دريافت و هم از طريق شيخ سعدالدين حمويي باسلسله ابوعلي فارمدي اتصال پيدا كرد. وي سرانجام در سال 736(ه.ق) در بخارا وفات يافت.اثر عمده ي او در تصوف كتاب اوراد الاحباب و        فصوص الاداب است ،كه قسمت اول آن مجموع اوراد و ادعيه مختاره شامل آداب تلاوت قرآن و دعوات مستحب و اذكار مختلف است.

بخش دوم شامل فصولي در عقايد صوفيه ماهيت تصوف و الباس خرقه و احوال و مقامات با ملاحظاتي در باب آداب مريدان و آداب خلوت است.

علاءالدوله سمناني از طريق نورالدين عبد الرحمان كسرقي اسفرايني و شيخ احمد جورفاني خرقه خود را به شيخ رضي الدين علي لالا از مشايخ كبرويه ميرسانيد.

برخي آثار وي عبارتند از العروه لاهل الخلوه ،فضل الشريعه، مالا بد في الدين ،تذکره المشايخ و ملفوظات كه به وسيله  شاگردش امير اقبال سيستاني جمع آوري شده است .آثار وي بيش از 600 اثر است . رساله ي العروه لاهل الخلوه را خود او يك بار به عنوان مشارع ابواب القدس و يك بار به نام صفوه العروه تحرير كرده است.

علاء الدوله سمناني در حفظ ظاهر سنت و اجتناب از بدعت اصرار نشان ميدهد و در نزد وي آثاري از تمايلات شيعي پيدا است. حتي در رساله اي به نام مناظر المحاظر للناظر با آنكه اقدام شيعه را در بد گويي از عايشه و خلفا به شدت انتقاد ميكند اما علي(ع) را از ساير صحابه افضل ميداند و او را "امام ما" مي خواند و اين نكته را كه آن حضرت به خلافت شيخين وعثمان نيز راضي نبود، تصديق ميكند.همچنين وي خبر مربوط به ولايت وغدير خم را صحيح مي داند .

علاءالدوله مثل شيخ كبري به انوار مكاشقات و اطوار قلبي توجه خاصي نشان مي دهد.وي آنچه را كبرويه اطوار سبعه قلب مي خوانند با احوال روح در ارتباط با حق كه وي از آن احوال تعبير به لطايف ميكند ،تطبيق مي نمايد .

اين لطايف از لطيفه ي قالبيه شروع ميشود كه طور اول است و ارتباط دارد با قالب جسماني كه همان آدم وجود است .

طور دوم لطيفه ي نفسيه است كه شيخ آن را عبارت ميداند از نوح در وجود انسان .

‍طور سوم لطيفه ي قلبيه است كه صدف گوهر واقعي انسان است و منطبق با مرتبه ابراهيم در عالم كبير است .

طور چهارم لطيفه ي سريه است كه مربوط به سر قلب ميباشد.

مرتبه ي بعد طور پنجم يا لطيفه ي روحيه است و آن مربوط است به روح كه در وجود انسان از نفح روح الهي ناشی است يا همان داوود وجود است .

طور ششم لطيفه ي خفيه نام دارد كه منصوب به نهان خانه ي دل است و مدد روح القدس از آنجا افاضه ميشود.

هفتمين طور لطيفه ی حقيه نام دارد و منطبق است با وجود محمد (ص) در عالم كبير.

در بين مشايخ كبرويه بعد از شيخ علاء الدوله امير سيد علي همداني است كه پيروان او به نام همدانيه خوانده ميشوند.

سيد علي همداني با وجود علاقه اش به اهل بيت(ع) در فروع به مذهب شافعي گرايش داشت . وي گذشته از تصوف به طريقه ي فتوت نيز انتساب داشت .

برخی از آثار او عبارتند از حل النصوص در شرح فصوص ،مشارب الاذواق در شرح خمريه ي ابن فارض، ذخيره الملوك، الموده في القربي ، رساله ي ذكريه ، رساله ي مناميه ، اوراد فتحيه.

طريقه ي كبرويه بعد از سيد علي توسط پسرش در كشمير ادامه پيدا كرد وبعد از او به وسيله ي خليفه و شاگردش خواجه اسحاق ختلاني تدريجا به تشيع نزديك شد و با ظهور سيد محمد نوربخش قسمتي از كبرويه به نام نوربخشيه و قسمتي به نام ذهبيه باقي ماند .

با آنكه خروج نوربخش جنبه مذهبي و سياسي داشت ، در عين حال طريقه ي كبرويه را در خراسان و عراق وفارس تدريجا به تشيع سوق داد.

غير از نوربخش در خراسان هم سيد عبد الله برزش آبادي ، كساني از كبرويه را كه با نوربخش بيعت نكرده بودند تحت ارشاد گرفت و به اين وسيله با مرگ خواجه اسحاق ختلاني كبرويه به دو فرقه تقسيم شدند .اتباع سيد محمد نور بخش و اتباع سيد عبد الله برزش آبادي .

آثار سيد محمد نوربخش عبارتند از الرسالۀ الاعتقاديه،رساله شجره اولياء،الفقه الاحوط  و... .

كبرويه همدانيه كه بعد از خواجه اسحاق ختلاني از سيد عبدالله برزش آبادي تبعيت كردند ازآن پس غالبا به ذهبيه مشهور شدند.

همچنين تمام ذهبيه اي هم كه بعد از خواجه اسحاق ختلاني متابعت سيد عبدالله برزش آبادي را كردند ظاهرا با وجود تولاي اهل بيت، شيعه در معنای متداول عصر صفوي نبودند.

Template Design:Afzadi