مکتب ابن عربی

وقتی جستجو در باب تصوف ایران مورد بحث است،بدون شک طرح گفتگویی در باب ابن عربی – صوفی و عارف اندلسی ضرورت ندارد . اما چون ادب خوانده می شود، بر طریقه ابن عربی و مخصوصاً بر اساس تعلیم او در فصوص الحکم مبتنی است ، بدون اشارت به احوال و اقوال او جستجو در تصوف ایران ممکن نیست . چرا که سر رشته نفوذ روحانی و فکری او را در ایران باید از خود او و  مخصوصاً از دوره اقامت او در روم و شام جستجو کرد.

مصاحبت طولانی با مجد الدین اسحق که ارادت پسر وی صدرالدین قونوی و خانواده او را به وی ارمغان نمود ، نفوذ فکر و فرهنگ شرقی و ایرانی را در وی قابل ملاحظه ساخت و البته غیر از این عوامل ، تأثیر اجتناب ناپذیر آثار و اقوال متصوفه عراق و خراسان هم که از این آشنایی ها نمی توانست جدا باشد.

از بین آثار او مخصوصاً کتاب فصوص الحکم تأثیر قابل ملاحظه ای در تصوف ایران یافته است و شروح متعدد که بر آن نوشته اند از اینجاست. فتوحات مکیه هم مخصوصاً از جهت اشتمالش بر بعضی مبادی شیعه قابل ملاحظه است و به قولی اگر یک صوفی شیعه هم در بعضی از مباحث مذکور در این کتاب عظیم می خواست چیزی بنویسد، شاید با آنچه شیخ در این زمینه نوشته است تفاوتی نمی یافت. رساله اسفار او که شامل شرح و اشارت به سفرهای سه گانه سالک : سفر الی الله ، سفر فی الله و سفر من الله است ؛تاثیر و انعکاسی در حکمت . ادب صوفیه و حکما باپقی گذاشته اسن و کتاب اسفار اربعه صدر المتألهیناز تأثیر آن برکنار نیست.

ترجمان الاشواق و شرح آن نیز از لحاظ تأویل عرفانی اشعار عاشقانه رهگشای جالبی برای فهم و تفسیر اشعار صوفیه واقع شده است.با آنکه خود شیخ و حتی شاگردان بلافصل وی ظاهراً سلسله خاصی به نام او به وجود نیاوردند، مکتب این عربی و تعلیم او در مسائل مربوط به وحدت وجود، فیض اقدس و فیض مقدس ، مسأله وحدت جوهری ادیان و نظایر آنها مخصوصاً به وسیله شاگرد دست پرورده اش صدرالدین قونوی در بین صوفیه تدریجاً انتشار قابل ملاحظه ای یافت.

بعضی از آثار او در فکر ریمون لول(اسپانیایی) از حکما و متألهین اسکولاستیک هم ت/دثیر گذارد و کتاب معراج او به نام الاسراد الی مقام السری در پیدایش کمدی الهی دانته به نحوی مؤثر افتاده باشد، جنبه حیاتی و پرتحرک آثار او نشان می دهد و نقش افکار او را در ادب صوفیه ایران بیشتر در خور عنایت می کند.

صدرالدین قونوی که مکتب ابن عربی از طریق تعلیم و تقریر او نشر و ترویج شده است. صدرالدین قونوی مکنی به ابوامعالی یا ابوعبدالله ، علاوه بر تصوف و عرفان ، در علوم ظاهر نیز صاحب نظر بود ، چنانکه جامعالاصول در علم حدیث تألیف ابن الاثیر ابوالسعادت را به یک واسطه از مؤلف روایت کرد و قطب الدین شیرازی هم آن را بر وی قرائت کرد و از وی اجازه روایت گرفت.رساله سؤال و جواب صدرالدین قونوی با خواجه نصیر که به نام المفاوضات یا اجوبة امسائل معروف است ، ارتباط علمی او را با علمای عصر نشان می دهد . مسائل مورد بحث در زمینه مباحث فلسفی مثل وجود و ماهیت و مسئله الواحد لایصدر و عنه الا الواحد و نظایر آن است که اشتعال ذهن صدرالدین را به مباحث فلسفی و کلامی نشان می دهد. مکاتبه ای که در طرح باب آشنایی با خواجه نصیر دارد، در واقع بیشتر حاکی از علاقه به فتح باب ارتباط و معرفت است نه طرح مسئله ای علمی و جواب خواجه هم که به مسائل مورد اشارت می دهد همین نکته را تأیید می کند. تعدد و تنوع آثار شیخ صدرالدین که  در بعضی از فهرستها به 45رساله و کتاب می رسد، در عین حال حاکی از تبحر وی در مسائل مختلف علوم شرعی و عرفانی است. به زبان فارسی هم غیر از چند مکتوب دو رساله به نام وصایا را ، مرحوم مجتبی مینویی در مجموعه شماره 291 ایاصوفیه از خزاین ترکیه از آثار وی نشان می دهد.همچنین کتابی به نام تبصرة المبتدی و تذکرة المنتهی و نیز پاره ای رسالات فارسی دیگر به او منسوب است. پیروان ابن عربی – مشهور به ابن اعرابی – در قونیه از صدرالدین قونوی تلقی تربیت و ارشاد می یافته اند. به هر حال محقق است که شیخ صدرالدین در هنگام وفات مولانا بر جنازه او حاضر بوده است و آنگونه که از حکایات ضاقب العارفین و رساله فریدون سپهسالار مستفاد می شود، با مولانا جلال الدین تفاوت سنی قابل ملاحظه ای نداشته اسن و اظهار ادب و اخلاص او در حق مولانا از جهت مقام معنوی مولانا بوده است، نه به خاطر تقدم سنی وی. باری صدرالدین تربیت یافته شیخ محی الدین بن عربی است ، مع هذا علاوه بر استفاده از حوزه های علمی عصر از صحبت مشایخ دیگر نیز بهره یافته است ، از جمله از مناقب اوحد الدین کرمانی. صدر الدین در هنگام وفات وصیت کرده بود تا او را با خرقه ابن عربی و با سجاده شیخ اوحدالدین دفن کنند، می توانند تا حدی مؤید این ارادت و صحبت طولانی با شیخ اوحدالدین بوده باشد.

غالب آثار شیخ صدرالدین در واقع تقریر و تهذیب و تنقیح اقوال شیخ محی الدین است و همین تقریر قونوی بود که بین تعلیم مکتب ابن عربی و تصوف ایران ارتباط و اتصال واقعی برقرار کرد ، به علاوه همین نکته که او از یک طرف استاد قطب الدین شیرازی شارح معروف حکمة الاشراق سهروردی ، از یک طرف شیخ و استاد فخرالدین عراقی شاعر و عرف مشهور و مصنف معروف رساله لمعات  و بالاخره از جانب دیگر معاصر و معاشر شیخ سعد الدین حمویی و مولانا جلال الدین رومی محسوب می شد. محیط عرفان حوزه او را شامل جمع و تلفیقی بین تعلیم مکتب ابن عربی ، حکت اشراقی و تصوف ایرانی می کرد.

النصوص فی تحقیق طور المحصوص ، مفاتیح الغیب ، الفکوک فی مستندات حکم الفصوص و تفسیر سوره فاتحه را باید نام برد که هرچند غالب آنها از لحاظ شناخت احوال خود شیخ صدرالدین هم حائز اهمیت است ، نقش قابل ملاحظه ای در ترویج و تهذیب تعلیم ابن عربی دارد. در یک رساله بسیار کوتاه او که مرسوم است به وصیة الشیخ صدرالدین عند اوفات و عثمان ارگین از محققان ترکیه در مجموعه معروف به شرقیات مجموعه سی متن آن را در ذیل بحثی در باب آثار شیخ صدرالدین نشر کرده است، مجملی از اعتقادات او ذکر شده است. همچنین در این رساله خاطرنشان می کند که بعد از وی اصحاب در کلام وی و کلام شیخ به تأمل  در آنچه صریح و منصوص است ، اکتفا کنند به تأویل ظاهر و تفصیل مجمل نگرایند و درین باب کلام هیچ کس را نشنوند مگر آنکه امام مهدی (عج) را درک کنند و فقط آنچه را وی از آن خبر می دهد اخذ کنند نه از دیگران. با توجه به ارتباط شیخ با خواجه نصیر طوسی ، وجود نوعی گرایش به تشیع را در عقاید و تعالیم او نمی توان نادیده گرفت. در هر حال شیخ صدرالدین در عهد مولانا جلال الدین در قونیه زاویه و مدرسه داشته است و مورد توجه و تکریم رجال و اکابر وقت بوده است و مولانا هم با آنکه نسبت به تعالیم او و حتی نسبت به شیخ محی الدین و فتوحات مکیه او اعتقادی نداشته است، در حق شیخ صدرالدین به عنوان یک محدث و فقیه و مدرس و عارف بزرگ شهر تکریم و محبت نشان می داده است و هرچند در اوایل حال مملاً بین آنها انسی نبوده است، بعدها ظاهراً به وساطت و وسیلت شیخ سراج الدین ارموی میان آنها دوستی به وجود آمده است. در هنگام تدفین مولانا هم چنانکه از مآخذ بر می آید صدرالدین حاضر بوده اما از شدت تأثر هنگام نماز بیهوش شده است و از همانجا به خانه رفت و چند ماه بعد وفات یافت.

با وجود شاگردان ممتازی چون فخرالدین عراقی ، مؤید الدین جندی و سعید فرغانی ، طریقه او در مکتب ابن عربی بیشتر به وسیله عبدالرزاق کاشانی نشر شده که تربیت از مشایخ سهروردیه داشت و از مطالعه مصوص به عقاید و تعلیم مکتب ابن عربی علاقه یافته بود. اینکه عبدالرزاق تعلیم ابن عربی را نه از طریق شاگردان وی یا اصحاب صدرالیدن قونوی تلقی کرد، بلکه از طریق مطالعه و تحقیق به آن پی برد ، نشان می دهد که مکاشفات ابن عربی بیشتر از مقوله حکمت و معقولاتست و نه سنت و مرویات و از همین روست که مدتی بعد اط انتشارش هم در بین عرفای شیعه مورد توجه واقع گشت و هر یک موافق با مذاق خود آن را تنقیح و تقریر کردند. عبدالرزاق ، ارادتی به شیخ نورالدین عبدالصمد نطنز داشته است و چندی در شیراز با مشایخ سهروردیه مربوط بوده است و در آنجا بوده که با کتاب فصوص الحکم آشنایی یافته است. در واقع عبد ارزاق کاشانی هرچند در عرفان علمی مروج مکتب ابن عربی بوده است ، در طریقت پیرو سهروردیه محسوب است و از همین روی در تقریر عقاید محی الدین به تقلید و تبعیت صرف از شیخ نپرداخته است.

از بین آثار او لطایف الاعلام ، الرسالة السرمدیه ، الرسالة فی بدایة خلق الانسان و رسالة فی القضاء و و القدر را می توان نام برد.

اینکه مؤلف مجالس المؤمنین از علاقه و تحسین سید حیدر آملی نسبت به وی یاد می کند ، اشارت به گرایش وی به تشیع است، اما این نکته ای است که تأمل در آثار و همچنین در نسبت خرقه وی قبولش را دشوار می کند. شاگرد معروف شیخ عبدالرزاق کاشانی ، داود قیصری است که ظاهراً در کاشان در نزد شیخ به تعلیم و تلمذ اشتغال داشته است و عبدالرزاق در عین حال مرشد و مربی وی در طریقت هم بوده است.

اثر عمده او غیر از شرح فصوص الحکم محی الدین مقدمه جالبی است بر آن به نام مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم که در تقریر تعلیم مکتب ابن عربی رساله ای مستقل محسوب است و بیش از اصل شرح که ذی المقدمه است طرز تلقی شخصی او از مسائل عرفانی و حکمی را نشان می دهد.

بعد از داوود قیصری به یک شارح شیعی باید اشارت کرد که از کتاب فصوص تلقی تازه ای دارد و با استقلال فکری خاص جز در مسئله وجود در بسیاری مسائل دیگر غالباً در سخنان محی الدین اظهار مناقشه می کند: سید حیدر آملی معروف به صوفی. خود وی بیشتر به عنوان سید حیدر بن علی بن حیدر عبیدی آملی معروف است و خاندان او در آمل مازندران ظاهراَ به تشبیع معروف بوده اند. از آنچه خود سید در احوال خویش در مقدمه المحیط الاعظم و نص النصوص نقل می کند چنین بر می آید که از جوانی بلکه از سنین کودکی به کسب علم و معرفت علاقه داشت، از آمل مازندران که زادگاه وی بوده در جستجوی معرفت به استرآباد و خراسان و حتی اصفهان هم رفت. بعد از ترک علایق یک چند در اصفهان ماند و بعد از آن عازم مکه گشت. چندی بعد به عراق بازگشت واز محضر بزرگانی چون مولانا نصیرالدین علی بن محمد کاشانی حلی از فقها و متکلمین امامیه تلمذ کرد و همچنین از فخرالدین المحققین محمد بن حسن حلی که پسر علامه حلی بود کسب علم کرد.

در بین آثار وی الارکان فی فروع شرایح اهل الایمان مسائل مربوط به نماز و روزه و زکوة و حج و جهاد را بر وفق مشرب اهل طریقت و حقیقت تأویل می کند. رسالة الامانة شامل تأویل و تفسیر مفهوم امانت مذکور در قرآن و کلام صوفیه بوده است و وی آن را با سر معرفت که اختصاص به ائمه شیعه دارد ، منطبق می کرده است. اما جامع الاسرار که گاه جامع الانوار هم خوانده می شود، جامعترین اثر موجود اوست. در جامع الاسرار سید حیدر می کوشد تا نشان دهد حقیقت تصوف با تشیع یکی است و اگر با هم نباشند به جایی نمی رسند.در حقیقت هرچند آثار سید حیدر در تقریر و تنقیح مکتب ابن عربی و نشر آن در بین متصوفه و حکمای شیعه در ایران تأثیر انکار ناپذیری دارد، آثار او نقطه تحول تعلیم ابن عربی به عرفان شیعی ایران است. در مسئله ولایت بر خلاف ابن عربی که ولایت عامه مطلقه را به عیسی ابن مریم و ولایت مقیده محمدیه را ظاهراً به خودش ختم می کرده ، سید حیدر ولایت مطلقه را علی بن ابیطالب می داند و ولایت مقیده را ختم به مهدی صاحب الزمان محمد بن حسن (عج) می داند که از انظار غایب و محجوب است ، اما از قلوب محبان محجوب نیست و او خاتم ولایت محمدیه و در حقیقت همان فارقیط موعود در انجیل یوحناست.

اینجا اشارتی هم به نقش صائن الدین علی ترکه ، ابن ترکه اصفهانی در نشر تعلیم مکتب ابن عربی باید کرد. این حکیم عرف و متکلم عصر تیموری ظاهراً هم با طریقه حروفیه مربوط بود. آثار وی در تصوف روی هم رفته معرف طریقه ابن عربی است و او را از پیشروان ترویج ابن عربی در تصوف علمی و مدرسی قبل از عهد صفوی باید تلقی کرد.در واقع نفوذ افکار ابن عربی که در عهد صائن الدین ترکه نزدیک به دو قرن از شروع نشر آنها می گذشت ، تدریجاً تصوف ایران را رنگ تازه ای داد و در شعر و ادب صوفیه ایران ، مخصوصاً در آثار امثال فخر الدین عراقی ، شاه نعمت الله ولی ، مولانا جامی و مولانا مغربی به طور بارزی تحت تأثیر مکتب ابن عربی و ابن فارض واقع شد و اشارت به مکتب ابن عربی در تصوف ایران بدون ارزیابی آثار ادبی این شاعران تمام نیست ، خاصه که بعضی از آنها غیر از شعر پاره ای رسالات منشور نیز در تقریر مبادی این مکتب نوشته اند.

فخر الدین ابراهیم عراقی که غزلیات پرشور عارفانه و عاشقانه او در ادب فارسی از لطف خاصی بهره مند است ، از آن جهت که فصوص الحکم محی الدین را از تقریر زبانی صدرالدین قونوی تلقی کرد، در بین شاعران مربوط به مکتب ابن عربی اهمیت مخصوص دارد. در حقیقت ، عراقی در حیات ابن عربی با وی ارتباط شخصی نداشت اما در مدت اقامت در قونیه چنان تحت تأثیر تفسیری که صدرالدین قونوی از فصوص الحکم وی می کرد، قرار گرفت که یک رساله بدیع شاعرانه خویش به نام لمعات را وقف تبیین و تقریر تعلیم ابن عربی و توجیه و تفسیر مذهب صاحب فصوص کرد. می گویند وقتی این رساله لمعات عراقیه را از نظر صدرالدین قونوی گذرانید ، شیخ صدرالدین آن را تمام برخواند ، سپس آن را بوسید و بر دیده نهاد و گفت: " فخر الدین عراقی سر سخن مردان آشکارا کردی و لمعات به حقیقت لب فصوص است.

فخرالدین عراقی در هشتم ذی الحجه 688 درگذشت و در جوار قبر محی الدین ابن عربی در شام به خاک رفت. در واقع شیوه عراقی در تقریر مکتب ابن عربی ، سرمشقی شد برای بعضی شعرای صوفی که با پیروی از آن رنگ تازه ای به ادب صوفیه دادند. از جمله شاه نعمت الله ولی که بر لمعات عراقی شرح نوشت.

از جمله آثار شاه نعمت الله ولی رساله موسوم به جواهر در ترجمه فصوص الحکم را می توان یاد کرد. روی هم رفته در غزلیات و حتی در مثنویات که در آنها گاه از مولانا و گاه از سنایی و عطار تقلید می کند، شاه نعمت الله آن توفیقی را که در رسالات عرفانی خویش دارد ، نشان نمی دهد و در این رسالات هم اوج فکر و بیانش در مواردی است که به تقریر مسائل مربوط به کتب ابن عربی و مسئله وحدت موجود یا وحدت شهود می پردازد.

یک شاعر و عارف دیگر که غالباً در غزلیاتش آرای مکتب ابن عربی و مخصوصاً مسأله وحدت وجود را به طور یکنواخت و مکرر مطرح می کند ، مولانا محمدئ شیرین مغربی است معروف به مغربی تبریزی.

آخرین گوینده کلاسیک فارسی زبان ، که در تقریر تعلیم  و مکتب ابن عربی در تصوف ایران آثار قابل ملاحظه ای دارد ، مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی استکه هرچند در عهد حیات خویش بیشتر به عنوان شاعر و ملا مشهور بود ، به سبب همین شرح هایی که بر آثار ابن عربی و ابن فارض نوشت و همچنین به جهت انتساب به طریقه مشایخ خواجگان نقشبندینه ماوراء النهر در تاریخ تصوف ایران هم حیثیت و اهمیت قابل ملاحظه ای دارد. از جمله آثار جامی که مخصوصاً ارتباط به تصوف دارد غیر از نفحات الانس که ترجمه و تکمله ای از طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری هروی است، رساله نائیه وی را در شرح ابیات نی نامه اول دفتر نخست مثنوی جلال الدین باید یاد کرد که در واقع اقوال مولانا را با شرب محی الدین تقریر و تفسیر می کند و بدین گونه از اولین کسانی است که در تلفیق بین مثنوی مولانا با آرای مکتب ابن عربی اهتمام کرده اند.

اشعار فارسی هم که در تقریر آرای محی الدین دارد گه گاه لطیف و دقیق است و از جمله قطعه ای در بیان مراتب اعیان و ارتباط آنها با علم حق دارد که نقل کردنی است:

ممکن زتنگنای عدم ناکشیده رخت                                 واجب به جلوه گاه عیان نا نهاده گام

در حیرتم که این همه نقش غریب چیست                                 بر لوح صورت آمده مشهود خاص و عام

هریک نهفته ، لیک زمرآت آن دگر                                  برداشته زجلوه احکام خویش ، کام

باده نهان و جام نهان و آمده پدید                                   در جام عکس باده و در باده رنگ جام

Template Design:Afzadi