نوح نبی در قرآن و تفاسیر

1- نوح در قرآن کریم

نام این پیامبر الهی 43 بار در قرآن کریم ذکر گردیده است(1) . که 26 مورد از آن در خصوص شخصیت خود وی و 17 مورد به ذکر قوم وی پرداخته ( قوم نوح).

اهم مباحثی که در قرآن کریم حول شخصیت این پیامبر الهی وارد شده عبارتند از:

ارسال وی به عنوان پیامبر در میان قومش(2) ، داستان قوم نوح و مجازات دنیوی آنها(3) ، مدت اقامت وی در قومش(4)، طوفان نوح (5) ، داستان فرزند نوح(6) ، کفر ورزیدن همسر نوح(7) ، هبوط پس طوفان(8) ، ویژگی های اخلاقی او و معنوی او(9) . همچنین دروجه تسمیه این پیامبرالهی بدین نام آورده اند که «ن و ح» از نوحه گری و نوح بمعنی نوحه گر است(10) .

2- پیامبری و ارسال نوح

نوح علیه السلام اولین پیامبری است که تفصیل نهصت او در قرآن ذکر شده است(11). وی اولین پیامبری است که برای اقامه توحید علیه بت پرستی قیام کرد(12) . آنچه از آیات الهی برمی آید آن است که محصول رسالت نوح علیه السلام نهی از عبادت غیر خداست، از طریق بیم دادن و ترساندن. لذا وی قوم خود را از بت پرستی نهی و آنان را از عاقبت این کار بیم می داد.. علت آنکه نوح علیه السلام مردم را از عذاب الهی می ترساند آن بود که آنها از ترس غضب بتها، بت پرستی می کردند. و نوح علیه السلام نیز در مقام مقابله با آنان می فرمود: خداست که آنان را خلق کرده و با آفرینش آسمانها و زمین و نورافشان کردن خورشید و ماه و نازل کردن باران و ... ( که در سوره نوح علیه السلام آمده) امور زندگی آنان را تدبیر می کند. بنابراین او خدایی است که خدایی جز او نیست و باید از عذاب او ترسید و فقط او را پرستید(13).

نام نوح: نوح بن لمک بن متوشلخ بن اخنوخ است. اخنوخ نام دیگر ادریس علیه السلام است(14) . نوح علیه السلام با رسالتش به اثبات تکلیف «اعبدوا الله» اعراف/59 و اقرار به توحید« مالکم من اله غیره» اعراف/59 پرداخت و آنها را از عذاب قطعی الهی ترساند که در صورت کفر گرفتار آن خواهند شد«انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم»(15) (اعراف/59).

نوح علیه السلام مردم را به اطاعت از خود فرا می خواند زیرا دعوتش به امر حق و در راستای آن بود و می فرمود: «اطیعون» نوح/2 این بدان منظور بود که بتواند به راحتی مردم را به راه راست هدایت کند(16).

قوم نوح علیه السلام قبل از بعثت نوح علیه السلام بر اساس شواهد قرآنی بت پرست بودندو در سوره نوح علیه السلام نام بت های آنها نیز ذکر شده است(17) .

نوح علیه السلام هنگامی به بعثت رسید که تباهی زمین را فرا گرفته بود و او مردم را به خدا دعوت می کرد ولی کسیقبول نمی کرد. خداوند به وی وحی کرد که کشتی بساز وهنگامی که کشتی ساخت جبرئیل تابوتی را که استخوان های آدم علیه السلام در آن بود را نزدش آورد(18) .

3- مدت اقامت نوح در قومش

علت اینکه خداوند در قرآن فرموده: نوح 1000 سال غیر از 50 سال در بین قومش بود، بیان کثرت مدت دعوت وی است و از ظاهر آیه بر می آید که این مدت 950 سال، مدت دعوت نوح علیه السلام بوده، یعنی فاصله بعثت تا وقوع طوفان. قطعاً نوح علیه السلام چند سال قبل از بعثت و پس از طوفان نیز زندگی کرده است. لذا قرآن در این زمینه با گفته تورات هماهنگی ندارد. زیرا در تورات کل عمر نوح علیه السلام 950 سال ذکر شده است(19) . حضرت نوح علیه السلام 950 سال بین قومش بود(20) .

در تورات دیده ام که نوح علیه السلام پس از توفان 350 سال زنده بود. و همه عمر او 950 سال بوده است. اقوالی جز این نیز گفته اند(21) .

در روایات ذکر شده که نوح علیه السلام در 350 سالگی به پیامبری مبعوث گردید. و 950 سال پیامبر بود و پس از آن 350 سال دیگر زندگی کرد(22) .

نیز از ابن عباس وارد شده که نوح علیه السلام در 480 سالگی به پیامبری رسید و 120 سال مردم را به حق دعوت کرد و در 600 سالگی سوار بر کشتی شد و بعد از طوفان 350 سال زندگی کرد(23) .

4- قوم نوح

آیات قرآن بیانگر آن است که قوم نوح علیه السلام به خاطر شرک و گناهان در معرض عذاب بوده اند و این مطلب از این آیه «... اَن اندر قومک من قبل ان یأتیهم عذاب الیم» ( نوح/1) فهمیده می شود(24) .

قوم نوح علیه السلام بی آنکه به تفکر بپردازند و آنچه را اصلاح آنانست بپذیرند به انکار مبادرت کردند. کسانی که نوح را انکار کردند سران و اشراف و بزرگان قوم او بودند که نسبت به او کفر می ورزیدند و رسالتش را نفی کردند و از پیروی او سرباز زدندو می گفتند دلیل ندارد که اطاعت از تو لازم باشد بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد(25) .

دلایل انکار نوح توسط قومش تنها مبتنی بر استدلالات حسی و انکار ماوراء حسی است. آنجا که می گفتند: «ما نراک الابشراً مثلنا» (هود27) و نیز می گفتند «ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای(هود/27) و نیز «و مانری لکم علینا من فضل»(هود/27). با این دلایل نتیجه می گرفتند که دلیلی ندارداز انسانی مثل خودشان تبعیت کنند(26) . از اینرو نوح علیه السلام در پاسخ ایشان، رسالت و تبعات رسالت خود را که قوم نفی کرده بودند اثبات می کند واتهام دروغ گویی را که قومش نسبت به اوو قومش اثبات کرده اند، نفی می کند و درضمن عاطفه ایشان را با خطابهای مکرر «یا قوم» باضافه ضمیر متکلم جلب می کند (ای قوم من) تا ایشان را به سوی خود متمایل سازد و نصیحتش در آنان مقبول افتد.

با جملاتی مانند:

یا قوم ارأیتم ان کنتُ علی بینه... و ما انا بطارد الذین آمنوا... و لا اقول لکم عندی خزائن الله... یا قوم لا اسئلکم علیه مالاً ... یا قوم مَن ینصرنی من الله اِن طردتهم(27)

با وحی الهی نوح علیه السلام متوجه شد که این قوم هدایت پذیر نیستند خداوند به وی فرمود: انه لن یومن من قومک الاّ من قد آمن » هود /36. و جمله «فلاتبتئس بما کانوا یفعلون» را فرع بر آن کرد زیرا نوح از ضلالت قوم غمگین بود و این تسلیتی بود از جانب خداوند برای نوح علیه السلام که روحیه او را آرام کند زیرا بیانگر آنست که زمان داوری و فیصلۀ میان او و قومش فرار رسیده است(28) . در مقابل تمام نصایحی که نوح به قومش کرد (آیات سوره نوح علیه السلام) عکس العمل قوم نوح علیه السلام، مکری بود که بکار بستند «و مکروا مکراً کبّاراً» (نوح/22) و آن مکر توسط اکابر آنان بود که به مردم فرمان دادند خدایان خود را رها نکنید و از میان آن بتها، 5 بت را شاخص کردند.« لاتذرن الهتکم و لا تذرن وداً و لا سواعاً و لا یغوث و یعوق و نسراً» (نوح23) (29).

از ابن عباس روایت شده که همان بت های که در قوم نوح پرستیده می شد در عرب هم معبود شدند. بت «ود» متعلق به قبیله کلب در دومه الجندل بود. بت «سواع» از آن قبله هذیل و یغوث برای قبیله مراد و بنی عطیف در سبأ و بت یعوق از قبیله همدان و بت نسر برای قبله حمیر بود(30) .

البته بعید است که عین همان بت ها به اعراب جاهلی انتقال یافته باشد بلکه بت هایی را با اوصافی شبیه به اوصاف بت های قوم نوحی می پرستیدند(31) .

نیز از امام صادق علیه السلام روایت است که قوم نوح در محل عراق کنونی می زیسته اند و بت هایشان را در کنار فرات نصب کرده بودند(32).

فخر رازی معتقد است ایمان برخی افراد به نوح علیه السلام و نظر برخی به او و ناامیدی وی از هدایت قومش که فرمود: قال رب انی دعوت قومی لیلاً و نهاراً فلم یزدهم دعائی الا فراراً..(سوره نوح/ ) تماماً به قضا و قدر الهی بوده است(33) . قوم نوح علیه السلام انکار را به غایت رسانده بودند از آنجا که قرآن می فرماید: «جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم... » (نوح 7). لذا قصد داشتند نه او را ببینند و نه صدایش را بشنوند. و بسیار بر مذهب باطل خود اصرار می ورزیدند. نوح علیه السلام از هرگونه دعوتی استفاده کرد«ثم انی دَعَوتُهُم جهاراً ثم انی اعلنت لهم و اسررتُ لهم اسراراً...» (نوح/8) تا بتواند آنها را نجات دهد(34) .

قرآن منکران نوح علیه السلام را «مَلَأ » نامیده است. «قال الملأءُ مِن قومه انا لنراک فی ضلال مبین» (اعراف/60) منظور از ملأ بزرگان قوم است که با پیامبران دشمنی داشتند. همچنین این فراز از آیه که فرمود:«نراک فی ضلال مبین» بیانگر اعتقاد قلبی راسخ منکران نوح نسبت به گمراهی اوست. ایشان نوح علیه السلام را در دیدگاهش نسبت به تکلیف و توحید و نبوت و معاد، گمراه می دانستند(35) ....

نوح علیه السلام نیز ضمن پاسخگویی جهت رد شبهات ایشان ، منزلت حقیقی خود را نیز گوشزد فرمود: «لیس بی ضلاله ولکنی رسول من رب العالمین» (اعراف/60) یعنی نه تنها گمراه نیستم بلکه پیامبری از جانب خداوند هستم تا شما را از گمراهی نجات دهم. «ُاَبلّغکم رسالات ربی..» (اعراف/62)(36) . فخر رازی معتقد است منظور قوم نوح از گفتن جمله«ما نراک الا بشراً مثلنا» (هود/27) این است که تو مثل ما یک انسانی و چرا خداوند فرشته ای را مبعوث نکرده است(37) . ولی علامه در المیزان معتقد است که منظورشان این بود که تو هم مثل ما یک انسانی و برتری خاصی نسبت به ما نداری که بخواهیم از تو تبعیت کنیم و فرازهای بعدی آیات هم مؤید آن است(38) .

قوم نوح مردمی مادی پرست و دنیا خواه بودند و ملاک ارزشمندی افراد نزد آنان میزان ثروت و منزلت اجتماعی بود، لذا پیروان نوح علیه السلام را که مردمی ساده زیست بودند «ارازل» می دانستند (اشاره به آیه 27 سوره هود)(39)

نوح علیه السلام نیز با بیان نکاتی به شبهات آنان پاسخ داد. و فرمود... ان کنت علی بینه من ربی» (هود/28) این بینه که با نوح علیه السلام بود ممکن است نبوت وی یا معجزات وی باشد. وی با بیان جمله «فَعُمِیت علیکم» (هود/28) گوشزد فرمود که شما کور باطن هستید و حقیقت را نمی بینید(40)

قوم نوح گاهی اوقات به اوحمله می کردند و قصد خفه کردن اورا داشتند تا آنجا که به حالت بیهوشی می افتاد ولی وقتی به هوش می آمدعرضه می داشت: خداوندا آنها را ببخش زیرا نمی فهمند(41) .

ولی هنگامی که نوح علیه السلام از هدایت آنها کاملاً نا امید شد به خدا شکایت فرمودک و خداوند وعده داد کافران را نابود سازد(42) .

5- طوفان نوح

پس از این که به نوح علیه السلام وحد شد که قومش ایمان نمی آورند، به او دستور داده شد که تت مراقبت و نظارت الهی «بِاَعیننا» (هود/27) به ساخت کشتی بپردازد. خداوند همچنین به او وحی کرد که هیچ گونه شفاعتی برای کافران نکند «ولاتخاطبنی فی الذین ظلموا... » (هود/27) زیرا عذاب کافران حتمی است. نوح علیه السلام در حالی کشتی را می ساخت که قومش او را مسخره می کردند و هرگاه از کنارش می گذشتند وی را به تمسخر می گرفتند(43) . نوح علیه السلام نیز در دفاع از خود و گروهی که ایمان آورده بودند می فرمود: اگر ما را مسخره می کنید ما نیز در آینده شما را مسخره می کنیم(44)(45) .

اولین مرحله از طوفان عبارت بود از جوشیدن آب از تنور. و آن تنوری بود که نوح آن را می شناخت(46) .

علامه طباطبایی نظر برخی از مفسرین را راجع به تأویل کردن کلمه تنور به «طلوع فجر» یا «قسمت بالای زمین» یا «سطح زمین» بی اساس و دور از فهم می داند(47) .

همزمان با این امر به نوح علیه السلام دستور داده شد که از هر جنسی از اجناس حیوانات، جفتی نر و ماده با خود بردارد و نیز خانواده خود را به جز آنان که استثنا شده اند «و اهلک الاّ من سبق علیه القول» (هود/40) را با خود به کشتی ببرد. استثناء شدگان زن خائن نوح و پسر نوح بودند. همچنین مأمور شد که مومنان را که شمار آنان اندک بود(48) . با خود سوار کشت کند. نوح با نام خدا وارد کشتی شد(49) . و کشتی بر موجهای انبوهی حرکت می کرد(50) . واین عظمت طوفان را می رساند(51) . در مورد عذاب قوم نوح خداوند تعبیر لطیفی بکار برده است و بین غرق شدن آنان در آب و سوختن در آتش عذاب الهی در برزخ جمع کرده است و می فرماید: «مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلو ناراً..» (نوح/25) این آتش برزخی است زیرا خداوند بلافاصله بعد از غرق کردن آنان، داخل آتششان کرد(52) ...

منظور از کلمه «باعیننا»(53) که در باره ساختن کشتی آمده یعنی تحت نظارت فرشته ای از فرشتگان ما که مراقب تو در امر ساخت کشتی است و منظور از «وحینا(54) » اشاره به آن دارد که خداوند کیفیت ساخت آن را به تو تعلیم داد(55) . اینکه خداوند فرمود « لاتخاطبنی فی الذین ظلموا...» هود/37 دو وجه معنایی دارد یعنی ای نوح نه درخواست تعجیل درعذاب قوم داشته باش و نه تأخیر و این عذاب است در وقت معین و حتمی(56) .

در باره کیفیت کشتی نوح علیه السلام اقوال مختلفی وجود دارد. از آنجا که راهی برای اثبات صحت و سقم این اقوال وجود ندارد و همچنین این مباحث فایده خاصی ندارد لذا بحث از آن لزومی ندارد(57) . قوم نوح علیه السلام هر گاه بر او می گذشتند او را مسخره می کردند. زیرا اصلاً آبی در کار نبود تا کشتی به آن بزرگی در آن جاری شود و نحوه کار با کشتی هم مهارت می خواست آنان می پنداشتند که اگر نوح واقعاً از جانب خداوند مبعوث شده چه نیازی به این همه کار سخت دارد(58)؟

درمورد کیفیت تنوری که آب از آن جوشید نیز اختلاف نظر است برخی آنرا همین تنورهای مرسوم نانوایی دانسته اند و برخی آنرا کنایه از سطح زمین یا قسمت بالا زمین و ... دانسته اند ولی ظاهراً منظور قرآن همان تنور نانوایی است(59).

در مورد مکان تنور و کشتی نوح هم اختلاف نظر است. برخی آنرا در کوفه دانسته اند. علی علیه السلام آنرا در مسجد کوفه دانسته. برخی نیز مکان آن را شام و برخی در هند ذکر کرده اند(60) .

نوح علیه السلام با تعلیم و وحی الهی شروع به ساخت کشتی کرد. آورده اند که طول کشتی نوح 300 ذراع و عرض آن 50 ذراع و ارتفاع آن 30 ذراع و درب آن از کنار آن باز می شد... اقوال دیگری نیز در خصوص کشتی ذکر کرده اند(61) .

همراه نوح در کشتی سه پسر او سام و حام و یافث و همسرانشان و 6 نفر از مؤمنین حضور داشتند که جمعاً 10 نفر می شدند. یام فرزند دیگر نوح از کافران بود(62).

جهل شبانه روز از اسمان باران می بارید و از زمین آب می جوشید تا کشتی را برداشت و فاصله شروع طوفان تا پایان آن و فرو رفتن آب در زمین، 6 ماه و 10 شب بود(63) .

از ابن عباس روایت شده که کشتی نوح روز عاشورا بر جودی مستقر شد و نوح و یارانش در آن روز از کشتی بیرون آمدند(64) .در شمار حاضران در کشتی نوح اختلاف نظر است و تعداد 80، 70، 7، 8، 10 و ... ذکر شده است(65) .

در این که شروع طوفان از کجا بوده اختلاف نظر است و اقوالی چون کوفه، هند ذکر شده است(66).

جبرئیل علیه السلام تابوت حاوی استخوانها آدم را نزد نوح آورد. کشتی نوح مدت 5 ماه بر آب بود(67) .

6- فرزند نوح

نوع صدا زدن نوح پسرش را نشان دهنده دور بودن این دو از یکدیگر است و این که پسر نوح خود را از نوح و کشتی او کنار کشیده بود(68) . همچنین نوح او را با اسم تصغیر »بُنَیَّ» »پسرکم» ندا داد که نشانگر شفقت و محبت نوح نسبت به اوست. فرزند نوح در پاسخ وی گفت: به کوهی پناه می برم که مرا از غرق شدن نجات دهد. نوح گفت: امروز نه کوه و نه هیچ چیز دیگری نمی تواند جلوگیر امر خدا باشد. در این حال موجی بین او و فرزندش حائل شد و فرزندش را غرق کرد(69) .

در آیه 45 سوره هود آمده که نوح از شدت ناراحتی فریاد برآورد و با فریاد دعا کرد و این درخواستی بود از سوی نوح برای پسرش به درگاه خداوند. زیرا نوح فکر نمی کرد که فرزندش در شمار هلاک شدگان باشد... این ندا ظاهراً بعد از این که موج بین آن دو فاصله انداخت، بوده است.

نوح پیامبری اولوالعزم بود و به عظمت و قدرت و حکمت خداوند یقین داشت... وی در چنین موقعیتی به مقتضای ادب نبوت به خود جرأت نداد که نجات پسر خود را با صراحت از خدا بخواهد. بلکه جوری سخن گفت که گویی کسی از حقیقت امری استفسار می کند. لذا فرمود: « خداوندا پسرم از اهل من است» [و تو وعده دادی که اهل مرا نجات دهی] و وعده های تو سراسر حق است ولی معذالک حکم حق مربوط به توست زیرا تو از همه حاکمان بهتر حکم می کنی(70) .

خداوند با جمله «انه لیس من اهلک» (هود/46) . استدلال نوح علیه السلام را مبنی بر اینکه پسرش جزء خاندان اوست، رد می کند و منظور این است که او اهلیت آن را ندارد که جزء خاندان تو باشد. و اینکه فرمود: « انه عمل غیر صالح» (هود/46) منظورش آن بود که پسر نوح از بس کار ناشایست انجام داده خودش تبدیل به عمل زشت شده است (71).

درحدیثی از امام رضا علیه السلام از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: خداوند پیروان نوح علیه السلام را اهل او بشمار آورد(72) .

اینکه فرمود: «وهی تجری بمصعم فی موج کالجبال» (هود /42) نشانگر طوفان است و اینکه این طوفان همراه با باد بوده است که موج ساخته است. و نفرموده علی الموج بلکه فرموده است «فی موج» (هود /42) یعنی موجها کشتی را در بر گرفته بوده است (73) .

از عبارت «کان فی معزل،.. » (هود/42) می توان فهمید که پسر نوح از او دور بود و در جایی بود که فکر نمی کرد خطر غرق او را تهدید کند(74) .

7- هبوط از کشتی

پس از پایان یافتن غرق کافران ندایی از جانب خداوند صادر شد که « یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و ... » ( هود /44) . این یک امر تکوینی بود... بلافاصله آب ها شروع به فرو رفتن کرد. و زمین پدیدار شد «و قضی الامر» یعنی وعده ای که برای عذاب قوم بود پایان یافت و غرق شدند و زمین از وجودشان پاکسازی شد و در نهایت کشتی بر کوه جودی قرار گرفت(75) . «و استوت علی الجودی» (هود/44).

در حدیثی از امام کاظم علیه السلام وارد شده که جودی کوهی است در موصل. در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام وارد شد. که جودی را به فرات کوفه معنی کرده است. روایت موصل توسط روایات دیگری تأیید شده است(76) . سپس خداوند به نوح علیه السلام فرمود که با سلامتی از عذاب و با نعمت های پر برکت و خیراتی که از ما بر تو نازل شده بر زمین فرود آی و آنرا آباد ساز و در آن زندگی کن. این خطاب هنگامی صادر شد که غیر از نوح علیه السلام و ساکنان کشتی موجود زنده دیگری روی زمین وجود نداشت (77) .

جودی کوهی است در جزیره. و کوهی کوچک است . کشتی در روز عاشورا بر جودی فرود آمد (78) .

کشتی بر کوه جودی نشست و آن کوهی بدیار با سوری و جزیره ابن عمر در دیار موصل است. که تا دجله هشت فرسخ فاصله دارد. و قرارگاه کشتی تاکنون بر سر این کوه موجود است (79) .

نوح به همراه فرزندانش حام و سام و یافث و همسرانشان و چهل مرد و چهل زن از کشتی فرودآمده و در دامنه کوه شهری بنا کردند و نام انرا «ثمانین»، (هشتاد) نهادند. اکنون که سال 332 است هنوز آن شهر همان نام را دارد. آن پسر نوح که غرق شده « یام » نام داشت (80) .

8- همسر نوح

خداوند با بیان وضعیت زن نوح علیه السلام در آیه 10 سوره تحریم می خواهد به ما بفهماند که قرابت و نزدیکی با مؤمنین و انبیاء در صورتی که با آنها عداوت داشته باشیم، هیچ فایده ای ندارد.

خیانت زن نوح آن بود که از روی نفاق و کفر، وی را تکذیب کرد و به قومش می گفت که نوح دیوانه است!(81).

Template Design:Afzadi