قیامت در قرآن (قسمت دوم: پرسشهای روز قیامت )

سؤال از انبیاء الهی:

در این که مقصود خداوند از سؤال از پیامبران چیست، نظریات مختلفی وجود دارد:

۱٫برخی معتقدند این سؤالات به منظور توبیخ پیامبران نیست، بلکه به منظور توبیخ کفار است[۹۵]می‌خواهد به کفار بفهماند که با وجود این که پیامبران آنها را از عواقب نافرمانی و طغیان ترساندند و آن چه از سوی خدا به پیامبران واگذار شده بود به نحو احسن به انجام رساندند، چرا باز عصیان کردید؟!

۲٫برخی نیز گفته­اند که منظور از سؤال از پیامبر این است که پیامبر شهادت بدهد که مردم در برابر تبلیغ پیام الاهی به آنها چه واکنشی نشان دادند؟ و چه پاسخی به فرستاده خدا گفتند و با او چگونه رفتار نمودند؟[۹۶]

در حدیثی از حضرت علی (ع) نقل شده است که حضرت فرمود: «در روز قیامت از انبیا دربارۀبه انجام رساندن رسالتشان می پرسند، پیامبران پاسخ می­دهند که پیام و رسالت الاهی را به امٌت ها رساندند و از امت ها نیز دربارۀرسالت پیامبران می پرسند و آنها انکار می­کنند و می گویند: بشارت دهنده و انذار کننده ای پیش ما نیامد و از رسول اکرم (ص) می پرسند و حضرت به راست­گویی پیامبران و دروغ انکار کنندگان گواهی می دهد[۹۷]

۳٫برخی نیز گفته­اند که تعظیم و تشریف پیامبران سبب این سؤال است[۹۸]با این سؤال، شرافت و عظمت انبیا برای دیگران بیان می گردد. گاهی از کسی در حضور دیگران پرسشی می شود نه به هدف فهمیدن، بلکه به این نیت که برتری او را نشان داده شود.

۴٫گاهی نیز سؤال از پیامبران برای اقرار گرفتن از پیامبر در برابر امتش، و محکومیت گناهکاران است همچنان که خداوند از حضرت عیسی (ع) سؤال می کند: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را به عنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او مى‏گوید: «منزهى تو[۹۹]

اساسی ترین پرسش روز قیامت

توجه به نکات زیر ما را در تبیین موضوع یاری می رساند.

۱٫آیه ای در قرآن کریم وجود دارد که بر اساس آن، پیامبر (ص)، جز دوستی اهل بیت، پاداش دیگری برای رسالت خود نخواسته است: “قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى[۱۰۰]‏

عموم شیعیان، این آیه را به دوستی اهل بیت (ع) تفسیر کرده و اشاره به چنین تفسیری در بسیاری از روایات اهل سنت نیز وجود دارد، مانند این روایت: “عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآیة قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ قالوا: یا رسول الله من هؤلاء الذین أمر الله بمودتهم؟ قال: فاطمة و ولدها علیهم السلام”؛[۱۰۱]

ابن عباس نقل می کند که بعد از نزول این آیه، صحابه از پیامبر (ص) پرسیدند که ای پیامبر! این افرادی که خداوند به دوستی آنها فرمان داده، چه کسانی هستند؟ ایشان پاسخ دادند: فاطمه و فرزندانش!

در این راستا، ولایت و محبت اهل بیت به عنوان یک رکن اعتقادی شیعیان به شمار آمده و آنان با این رفتار خود، به درخواست پیامبر (ص)، پاسخ مثبت داده اند.

۲٫دوستی خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نباید تنها به زبان بوده، بلکه باید پیروی از دستورات آنان را نیز به دنبال داشته باشد. خداوند خطاب به پبامبر می فرماید که به مردم ابلاغ کن: اگر خدا را دوست دارید، پیرو من باشید تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد و[۱۰۲]

بر اساس چنین آیاتی، محبت، موجب اطاعت و هر دوی آنها، موجب بخشش گناهان است.

 

۳٫امام صادق (ع) در همین زمینه می فرمایند: “اولین پرسش هایی که هنگام معاد مطرح می شوند، عبارت اند از: نمازهای واجب، زکات های واجب، روزه های واجب، حج واجب و ولایت ما اهل بیت[۱۰۳]

و نیز در روایتی می خوانیم: “قَالَ النَّبِیُّ (ص): أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت”؛[۱۰۴]پیامبر (ص) فرمود: اولین چیزی که مورد پرسش قرار می گیرد، دوستی ما اهل بیت است.

این روایات و موارد مشابه، نشانگر نوعی تلازم و به هم پیوستگی میان دو عنصر مهم “ولایت” و “عمل صالح” بوده و بیانگر آن است که:

الف. اشخاصی که مقام و منزلت پیامبر (ص) را شناخته و لزوم دوستی اهل بیت (ع) را که هم در قرآن و هم در سفارشات رسول وجود دارد، می دانند، اما با این وجود، نسبت به این خاندان بزرگوار، کینه و حسد ورزیده و دل هایشان خالی از محبت اهل بیت است ، اعمال به ظاهر نیکشان نیز مورد پذیرش واقع نخواهد شد؛ زیرا چنین اعمالی، برخاسته از نیتی پاک نیست.

ب. از طرف دیگر، اشخاصی که به ظاهر، خود را محب اهل بیت (ع) معرفی کرده، اما در مقام عمل، از توصیه ها و دستورات آنان، سرپیچی می کنند نیز دوستدار واقعی اهل بیت (ع) نیستند؛ زیرا همان طور که اشاره شد، محبت، اطاعت را نیز به دنبال دارد.

ج. اگر چه در روایت موجود در پرسشتان، محبت اهل بیت، به عنوان اولین موضوع مورد سؤال در معاد اعلام شده، اما معنای آن با توجه به دیگر روایات، این نیست که سایر اعمال، از اهمیت چندانی برخوردار نیستند، بلکه بر عکس، همان طور که در روایت امام صادق (ع) صراحتاً اعلام شده، علاوه بر ولایت و محبت، نماز و روزه و زکات و حج نیز از اولین پرسش های معاد می باشند. نکتۀجالب توجه این است که هم در این روایت و هم در روایت موجود در پرسشتان، از عبارت “أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ ” استفاده شده است.

نتیجۀنهایی پاسخ، آن است که هنگام معاد، ولایت و محبت اهل بیت (ع) در ردیف دیگر واجبات مهم شرعی؛ نظیر نماز، روزه، زکات و ، بلکه در رتبه ای بالاتر از آنها، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و این موضوع، مخالف با آموزه های قرآن و سنت نبوده و ما شیعیان از ابراز آن هیچ جای تردید و نگرانی نداریم.

حل آیات به ظاهر متناقض درباره پرسش و عدم پرسش در قیامت

 

تناقض ظاهری در برخی از آیات قرآن کریم به چشم می خورد که با کمی دقت و تعمق برطرف می شود و همان گونه که در اعجاز قرآن کریم گفته اند، هیچ یک از آیاتش آیۀدیگر را نفی نمی کند و این یکی از معجزات این کتاب جاوید است. این تناقض ظاهری به ذهن مفسران قرآن نیز رسیده و در کتب تفسیر مطرح شده است. با این بیان که از برخی از آیات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که بعد از برپاشدن روز قیامت مردم از یک دیگر سؤال مى‏کنند، مانند این آیه شریفه که در مورد مجرمان به هنگامى که در آستانه دوزخ قرار مى‏گیرند مى‏گوید: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ”؛[۱۰۵]آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال هاى (سرزنش آمیز) از یک دیگر مى‏کنند.

و این آیه شریفه که از بهشتیان سخن مى‏گوید که به هنگام استقرار در بهشت رو به سوى یک دیگر مى‏کنند و از هم (درباره یارانى که در دنیا داشتند و بر اثر انحراف از جاده حق به دوزخ رفتند) سؤال مى‏کنند: “فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ[۱۰۶]

اکنون سؤال این است که این آیات چگونه با آیۀشریفه ای که مى‏گوید در قیامت از یک دیگر سؤال نمى‏کنند،[۱۰۷]سازگاری دارد؟!

مقدمتاً باید گفت: کتاب های لغوی “یتساءلون” از ماده “سؤال” را هم به معناى پرسش کردن از یک دیگر، و هم به معنای در خواست کمک معنا کرده اند[۱۰۸]

با دقت در آیات قرآن مشاهده می کنیم که مسئله پرسش و عدم پرسش در قیامت با عنوان سؤال در شش آیه مطرح شده است که دو مورد آن با واژه “لایتساءلون”،[۱۰۹]حکایت از عدم پرسش و در خواست دارد و در چهار آیه در قالب واژه “یتساءلون[۱۱۰]از ماده “سؤال” به معناى پرسش کردن از یک دیگر آمده است.

باید دانست که هیچ تناقض و تضادی بین این آیات وجود ندارد؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و هم دیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو مى‏روند که از شدت ترس حساب و کیفر الاهى از حال یک دیگر به هیچ وجه سؤال نمى‏کنند، آن روز روزى است که مادر از کودک شیرخوارش غافل مى‏شود، و برادر، برادر خود را فراموش مى‏کند. انسان ها همچون مردم مست به نظر مى‏رسند، در حالی که مست نیستند، چنان که در آغاز سوره حج می خوانیم: “روزى که آن را به بینید هر زن شیرده از شیر خوار خویش غافل شود و هر زن باردار بار خویش بگذارد و مردمان را مستان بینى، اما مستان نیند، ولى عذاب سخت است‏[۱۱۱]این مسئله را می توان با یک مثالی ساده ترسیم کرد. هنگامی که گرگ ها به گله ای از گوسفندان حمله ور می شوند، چنان رعب و وحشتی در بین آنها ایجاد می شود که اجتماع آنها پراکنده شده و آن چنان از هم دیگر فرار می کنند که هر گوسفندی به فکر نجات خویش است بعد از نفخ صور هرکسی گرفتار اعمال خویش بوده و به فکر نجات خویش است. به عبارت دیگر، هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان مى‏کند که یک دیگر را به کلى فراموش مى‏کنند. لذا شناخت و نسبت فامیلی و مسائلی از این دست از ذهن ها می رود.

اما قرآن کریم آن جا که درباره سؤال پرسش انسان ها از یک دیگر سخن می گوید: “و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون”، این پرسش و گفت و گو بعد از استقرار در بهشت و جهنم است، طبق آیات قرآن بنده های خوب خدا غرق انواع نعمت هاى معنوى و مادى بهشت اند، و بر تخت هاى بهشتى تکیه داده و با دوستان خود به راز و نیاز مشغول اند، ناگهان بعضى از آنها به فکر گذشتۀخود و دوستان دنیا مى‏افتد، همان دوستانى که راه خود را جدا کردند و جاى آنها در جمع بهشتیان خالى است، مى‏خواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید. لذا بعضى رو به بعضى دیگر کرده سؤال مى‏کنند: “فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ[۱۱۲]

همین طور دوزخیان نیز با یک دیگر گفت و گو می کنند؛ مانند آیه ۲۷ سوره صافات که در مورد مجرمان به هنگامى که در آستانه دوزخ قرار مى‏گیرند مى‏گوید: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ”؛ آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال هاى (سرزنش آمیز) از یکدیگر مى‏کنند. گناه خویش را به گردن دیگرى می اندازد، دنباله‏روان رؤساء و پیشوایان خود را مقصر مى‏شمرند، و پیشوایان پیروان خود را، چنان که مى‏گوید: “آنها رو به سوى یک دیگر مى‏کنند و یکدیگر را مورد سؤال قرار مى‏دهند: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ”. آیات ۶۲ تا ۶۴ سوره صاد نیز شاهد صادق بر این مسئله است: “آنها می گویند: چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در این جا در آتش دوزخ) نمی بینیم این یک واقعیت است گفت و گوهای خصمانۀدوزخیان”.

در همین راستا آیاتی وجود دارد که نشانگر آن است که میان بهشتیان و دوزخیان نیز ارتباطات کلامی وجود دارد، آن جا که می فرماید: “فی جناتٍ یتساءلون* عن المجرمین* ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ .”؛[۱۱۳]آنها در باغ های بهشت اند و سؤال می کنند از مجرمان چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! می گویند ما از نماز گزاران نبودیمبنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.‏

البته نظریه های دیگری نیز در جمع بین این آیات بیان شده، از جمله این که آیه ۱۰۱ سوره مؤمنون به دو قسمت از پدیده‏هاى قیامت اشاره شده است: یکى از کار افتادن نسب ها است؛ زیرا رابطۀخویشاوندى و قبیله‏اى که حاکم بر نظام زندگى مردم این جهان است، سبب مى‏شود که افراد مجرم از بسیارى از مجازات ها فرار کنند، و یا در حل مشکلاتشان از خویشاوندان کمک گیرند، اما در قیامت انسان است و اعمالش، و هیچ کس نمى‏تواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع کند و یا مجازات او را به جان بخرد. بر این اساس، جمله “وَ لا یَتَساءَلُونَ” بدان معنا است که آنان که از یک دیگر تقاضاى کمک نمى‏کنند؛ زیرا مى‏دانند این تقاضا به هیچ وجه مفید و مؤثر نیست[۱۱۴]، اما سایر گفتگوها امکان پذیر خواهد بود.

خلاصه: با دقت و تأمل در مضمون آیات فوق موضوع بحث نیز روشن خواهد شد؛ زیرا آیات مربوط به اثبات سؤال از یکدیگر بعد از استقرار در بهشت و جهنم و یا در آستانه ورود به آنها است، در حالى که نفى سؤال از یک دیگر مربوط به مراحل نخستین رستاخیز است که هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان مى‏کند که یک دیگر را به کلى فراموش مى‏کنند و یا به عقیدۀبرخی دیگر، سؤال ننمودن در قیامت، به معنای درخواست ننمودن است، نه سایر گفت و گوها.

سرنوشت غیر شیعه در قیامت

برای تبیین موضوع توجه به چند نکته لازم است:

۱٫تفاوت غیر از تبعیض است؛ و آن چه با عدالت ناسازگار است تبعیض است نه تفاوت.[۱۱۵]

۲٫اصل وجود تفاوت لازمۀوجودی جهان خلقت به ویژه خلقت جهان مادی است.

برای توضیح این مطلب چند نکته را متذکر می شویم:

الف. خلقت موجودات لازم و ضروری است؛ زیرا اگر خلقت موجودات لازم و ضروری نباشد و خداوند هیچ موجودی را خلق نکند، باید بپذیریم که خداوند دارای ظهور و بروز نباشد و در خفای مطلق و همیشگی بماند، و این منافات با تجلی ذاتی و فیض بخشی همیشگی خداوند دارد. به علاوه، مستلزم این است که هیچ خیری در جهان محقق نشود.

بنابراین، خلقت موجودات لازم و ضروری است و مناسب با اقتضای ذاتی حضرت حق است.

ب. ظهور و تجلی ذات خداوند مستلزم تفاوت در میان مخلوقات است؛ دلیل این مطلب نیز روشن است؛ چون مخلوقات بر اساس قاعده علیت و سنخیت بین علت و معلول و با رعایت مراتب از ذات باری تعالی تجلی و ظهور می یابند.

۳٫هر موجودی در حد خود کامل است و ابزار لازم برای رسیدن به کمال را دارد.

۴٫هر موجودی که از امتیازات بیشتری برخوردار است، در مقابل مسئولیت بیشتری دارد و هر موجودی که دارای امتیاز کمتری است مسئولیت کمتری دارد؛ گواه این مطلب از یک سو روایات فراوانی است که بیان می کند خداوند در قیامت از انسان جاهل هفتاد گناه را چشم پوشی می کند، ولی از عالم یک گناه را نمی بخشد[۱۱۶]از سوی دیگر، آیات و روایاتی که بیان می دارد انبیا و اولیا با کوچک ترین کوتاهی و تقصیر مجازات می شوند؛ اعمالی که نسبت انسان های عادی گناه و معصیت محسوب نمی شود برای آنها بزرگ ترین معصیت محسوب می شود[۱۱۷]

بنابراین، چه بسا انسان هایی که در محیط دور از اسلام زندگی می کنند با اعمال اندک خود به درجات بالایی برسند، ولی انسان هایی که در محیط شیعی زندگی می کنند برای رسیدن به آن درجات باید اعمال و تلاش بیشتری داشته باشند.

در نتیجه این فرض که در قیامت عده ای از انسان ها از خدا طلبکار هستند، جز خیال پردازی چیز دیگری نیست؛ و گرنه باید بگوییم همه انسان ها بلکه همۀموجودات (به جز انسان های کامل؛ مانند پیامبران و ائمه) از خدا ناراضی و طلب کار باشند.

گواه بر این که هیچ انسانی در قیامت از خداوند طلب کار نیست؛ این است که قرآن وقتی حالات قیامت را بیان می کند، از شدت حسرت عده ای خبر می دهد،[۱۱۸]حسرت و اندوه مربوط به جایی است که انسان در اثر کوتاهی و بی توجهی نعمتی را از دست بدهد.چنان که در آن روز کافران آرزو می کنند که ای کاش خاک بودند[۱۱۹]یعنی اگر خاک بودند چون امکانات کمتری داشتند مسئولیت کمتری داشتند.

۵٫نکته دیگری که باید توجه داشت این است که بر حق بودن غیر از بهشت رفتن است؛ ممکن است افرادی از نظر اعتقاد و شناسنامه ای بر حق باشند، ولی در اثر اعمال بد و رسوخ نداشتن اعتقاد در اعماق قلبشان، اهل دوزخ باشند؛ چنان که ممکن است عده ای هر چند به اعتقاد صحیح دست نیافته اند، ولی در اثر حفظ پاکی فطری وارد بهشت گردند.

حیات جدید پس از قیامت

تبیین این موضوع متوقف بر فهم درست از قیامت و نشانه‌های آن است. بنابراین، طی نکاتی ابتدا به برخی از نشانه‌های قیامت اشاره خواهیم کرد و سپس به بیان آن خواهیم پرداخت:

اول. آن چه از بیانات قرآن استفاده می‌شود این است که جهان با رسیدن قیامت پایان می‌یابد و عالمی جدید پس از رستاخیز برپا می‌شود[۱۲۰]

قرآن علامت‌هایی را برای قیامت بیان کرده است که می‌توان آنها را در سه گروه تقسیم بندی کرد:

الف. حوادثی که قبل از پایان جهان محقق می‏شود: یکی از حوادث قبل از قیامت، بعثت آخرین پیامبر است.

از دیگر نشانه‏های پایان یافتن این عصر دودی است که در آسمان ظاهر می‏شود. قرآن می‏فرماید: منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد[۱۲۱]

یکی از اصحاب پیامبر (ص) از معنای دخان (دود) سؤال کرد، حضرت فرمود: “دودی است که بین مشرق و مغرب را پر می‏کند و چهل شبانه روز باقی می‏ماند، اما مؤمن حالتی شبیه به زکام به او دست می‏دهد و کافر همچون مستان خواهد بود و دود از بینی و گوش‏ها و پشت او بیرون می‏آید[۱۲۲]

ب. حوادثی که در آستانه پایان جهان پدیدار می‏شود:

۱٫کوه‏ها بعد از مقدماتی متلاشی می‏شود. کوه‏ها در ابتدا به لرزه در می‏آیند.[۱۲۳]بعد از جا کنده می‏شوند[۱۲۴]سپس به حرکت درمی‏آیند[۱۲۵]و در هم کوبیده می‏شوند[۱۲۶]آن گاه به صورت توده‏ای از شن‏های متراکم درمی‏آیند[۱۲۷]بعد به صورت گرد و غبار پراکنده می‏شوند[۱۲۸]

۲٫دریاها برافروخته و منفجر می‏شوند: “آن زمان که دریاها منفجر گردد[۱۲۹]در آن هنگام که دریاها برافروخته شود[۱۳۰]

۳٫زلزله‏های عظیم و ویران گر: زلزله‏های بی سابقه و عظیمی تمام کره خاکی را به لرزه درمی‏آورد، همه چیز در هم ریخته و از بین می‏رود و تمام انسان‏ها در لحظه‏ای کوتاه مدفون می‏شوند: “ای مردم! از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید که زلزله رستاخیر مسئله مهمی است[۱۳۱]

۴٫تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان: “در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند[۱۳۲]

۵٫شکافته شدن آسمان و کرات: “در آن هنگام که آسمان شکافته شود[۱۳۳]

ج. حوادثی که در آغاز رستاخیر و بازگشت به حیات مجدد ایجاد می‏شود:

مرحله آخر در قیامت، حوادثی است که بعد از اتمام دو مرحله قبل پدید می‏آید: “وعده الاهی در آن روز تحقق می‏یابد که این زمین به زمین دیگر و آسمان‏ها (به آسمان‏های دیگر) مبدّل می‏شود و انسان‏ها در پیشگاه خدا ظاهر می‏گردند[۱۳۴]،[۱۳۵]

از مجموع این موارد می‌توان چنین نتیجه گرفت که قیامت ادامه دنیا نیست، بلکه این جهان به کلی در هم کوبیده می‌شود؛ زیرا انفجارهای عظیم و زلزله‌های هولناک همه چیز را در هم می‌ریزد و در هم می‌پیچد. سپس طرح تازه‌ای ریخته می‌شود و جهان نوینی بر ویرانه‌های این جهان برپا می‌شود و رستاخیز انسان‌ها در آن عالم جدید است[۱۳۶]

 

دوم. شواهد دیگری نیز در قرآن وجود دارد که موقت بودن عمر این جهان را اثبات می‌کند. برای مثال در قرآن کریم چنین آمده است: “ما آسمان‌ها و زمین را نیافریدیم؛ مگر بر اساس حق، آن هم برای مدتی معین”. این مدت معین همان روز قیامت است. در آن روز بساط آسمان و زمین در هم پیچیده می‌شود و در زمین تغییرات اساسی داده می‌شود. نه تنها زمین، بلکه خورشید، ماه و سایر کرات هم برای همیشه در این نظام نیستند و حرکت و نظام آنها موقت و تا مدت معین است که بعد از پایان مدت معین بساط آنها نیز برچیده می‌شود[۱۳۷]

پیش‌بینی‌های علمی نیز که برای آینده جهان و نظام موجود شده است، تا مقدار زیادی در شعاع نظریه وحی حرکت می‌کند. گرچه هرگاه نظریه‌ای خلاف وحی باشد، از نظر ما بیش از حدسی نیست که دیر یا زود توسط دیگر دانشمندان تکمیل و به حقایق قرآن نزدیک می‌شود[۱۳۸]

سوم. این که آیا پس از برپایی قیامت و استقرار بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم خداوند باز هم خلقتی جدید با خصوصیاتی جدید خواهد داشت یا نه، سؤالی است که در برخی از روایات به آن اشاره شده است.

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ: “أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ”،[۱۳۹]به جابر بن یزید (یکی از اصحاب) چنین می‌گویند: “تأویل این آیه چنین است که وقتى این عالم و این خلقت فانى شود و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گیرند، خداى تعالى دست به خلقت عالمى غیر این عالم مى‏زند و خلقتى جدید مى‏آفریند، بدون این که مرد و زنى داشته باشند و تنها کارشان عبادت و توحید خدا است و برایشان سرزمینى خلق مى‏کند، غیر از این زمین تا آن خلایق را بر دوش خود بکشد و آسمانى برایشان خلق مى‏کند، غیر از این آسمان تا بر آنان سایه بگستراند. شاید تو خیال مى‏کردى خدا تنها همین یک عالم را خلق کرده، و یا مى‏پنداشتى‏ که غیر از شما دیگر هیچ بشرى نیافریده. به خدا سوگند هزار هزار عالم، و هزار هزار آدم آفریده که تو فعلاً در آخرین آن عوالم هستى و در دودمان آخرین آن آدم‌ها قرار دارى[۱۴۰]

البته علامه طباطبائی (ره) پس از آن که این مطلب را نقل می‌کند این معنا را یکی از معانی ممکن برای این آیه عنوان می‌کند، نه این که تنها معنای آیه این باشد[۱۴۱]

بنابراین، این جهان با تمام آسمان و زمینش پس از قیامت برچیده می‌شود و اگر جهانی نیز دوباره آفریده شود، خصوصیات دیگری خواهد داشت که تصور آن برای ما غیر ممکن است.

قیامت و جاودانگی

در قیامت کبرا که عالمی است پس از عالم برزخ همه انسان ها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلۀجدیدی از زندگی و حیات می شوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود می رسند[۱۴۲]

آیات قرآن، روایات و دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که در قیامت کبرا (پس از رفتن انسان ها به بهشت یا جهنم) مرگ وجود ندارد.

اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:

قرآن قیامت را به هفتاد اسم می خواند که هر کدام به یک جنبه و خصوصیت آن اشاره دارند؛ مثلاً از آن جهت که همه انسان ها و بسیاری از موجودات در آن محشور می شوند روز حشر نام دارد و از آن جهت که همیشگی است و مرگ در آن راه ندارد یوم الخلود نام دارد[۱۴۳]این نام ، در سوره مبارکه (ق) آمده است[۱۴۴]

علاوه این که قرآن، بیش از ۷۰ بار، اهل بهشت و جهنم را با صفت خلود و جاودانگی نام می برد. که برای نمونه دو آیه قرآن را بیان می کنیم:

« آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود[۱۴۵]

«و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند[۱۴۶]

در روایات هم بیان شده که در قیامت مرگ وجود ندارد؛ از جمله علامه مجلسی در «بحار الانوار[۱۴۷]احادیث متعددی نقل می کند که مرگ را به صورت گوسفندی در مقابل اهل بهشت و جهنم سر می برند؛ از جمله آن روایتی است که از پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: وقتی خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و اهل جهنم را وارد جهنم کرد مرگ مانند گوسفندی آورده می شود و در جلوی چشم آنها، آن را ذبح می کنند؛ بعد منادی ندا می دهد یا اهل الجنة خلود فلا موت یا اهل النار خلود فلا موت[۱۴۸]یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد، بلکه خلود و جاودانگی هست[۱۴۹].

اما از نظر عقلی چون نفس انسان مجرد است و هر مجردی فناناپذیر است پس انسان ها پس از رفتن به بهشت یا جهنم مرگ نخواهند داشت.

برخی از دلایل حکما و متکلمین بر تجرد نفس:

۱- نفس کلیات را ادراک می کند، و کلی مجرد است؛ پس محل آن هم باید مجرد باشد.

 

۲- نفس بر اموری قدرت دارد که جسمانیات بر آن قدرت ندارند؛ مانند تصور امور غیر متناهی.

۳- ما وقتی مشاهده می کنیم که همه مدرکات حواس را یک چیز ادراک می کند این دلیل بر تجرد نفس است؛ زیرا حواس از مدرکات یک دیگر خبر ندارند؛ مثلاً چشم، سفیدی جسمی، مانند قند را می بیند، ولی از طعم آن خبر ندارد؛ و یا اگر چیزی را که ندیده ایم در دهان بگذاریم، مزه آن را درک می کنیم، ولی رنگ آن را نمی بینیم؛ پس معلوم است در درون ما یک چیز مجرد کلی وجود دارد که همه اینها را ادراک می کند.

۴- نیروهای جسمانی در اثر به کارگیری فرسوده می شوند، ولی قوه نفس بر خلاف آن است؛ زیرا کثرت تعقلات آن را نیرومند می کند پس نفس از سنخ جسم نیست و مجرد است[۱۵۰]

۵- دلیل دیگر بر تجرد نفس وحدت شخصیت است. بدن تغییر می کند، ولی یک امر ثابتی در همه این تغییرات وجود دارد که به آن نفس می گوئیم. و این نفس در اثر تغییر ماده تغییر نمی پذیرد؛ لذا از ماده مجرد است[۱۵۱]

البته عده ای هم مخالف هستند، و روح را مادی و با مغز یکی می دانند؛ ولی دلایل آنها فقط ارتباط سلول های مغزی را با ادراک اثبات می کنند نه این که مغز انجام دهنده آن ادراک کلی باشد. بنابراین مسئله بقای روح رابطه نزدیکی با استقلال و تجرد روح دارد؛ زیرا اگر مجرد باشد بعد از مرگ می تواند باقی باشد. البته دلایل فنا ناپذیری مجردات از مباحث فلسفی است، که برای اطلاع از آنها باید به کتاب های فلسفی، مراجعه شود.

نام نیکو در قیامت

با بررسی مجموعۀروایات می توان گفت: اشخاصی که نام پیامبران و امامان بر آنان نهاده شده است، در دنیا و آخرت از امتیازاتی برخوردارند؛[۱۵۲]اما در مورد روایتی که برخی نقل کرده اند که “در روز قیامت هر فرد پشت سر امام هم نام خود می ایستد”، با مرور اجمالی احادیثی که در این زمینه وجود دارد، روایتی که دقیقا همین مطلب را برساند یافت نشد، اما روایتی وجود دارد که تا حدودی مشابه متن مورد نظر است بدین مضمون که از امام صادق (ع) نقل شده که: اسامی مناسب برای خود برگزینید زیرا روز قیامت این گونه خوانده می شوید که ای فلانی فرزند فلانی به پاخیز و به سوی نور خود روانه شو و فلانی بپاخیز ولی نوری نداری[۱۵۳].اما به نظر می رسد که این روایت نیز با آن چه گفته شد هماهنگ نیست؛ چون اولاً: در این روایت تعبیر به نور خود آمده، این عبارت با تعبیر به امام خود تفاوت دارد. ثانیاً: اگر کلمه نور در این روایت به امام تفسیر گردد، این روایت نمی گوید که علت همراهی شخص با نور خود (امام) صرف تشابه اسمی است؛ بلکه شاید این روایت می خواهد بیان کند نام های نیک برای خود انتخاب کنید تا در قیامت وقتی با نام خود خوانده می شود احساس شرمندگی نکنید.

چون هر چند اشخاصی که نام پیامبران و امامان بر آنان نهاده شده است، در دنیا و آخرت از امتیازاتی برخوردارند؛ ولی با توجه به مبانی اسلامی و آیات و روایات غیر قابل خدشه، نباید این امتیازات به گونه ای تلقی گردد که هر شخصی که همنام آن بزرگواران است خود را از مجازات مصون بداند؛ به عنوان نمونه توجه داشته باشید که میان قاتلان امام حسین (ع) شخصی به نام محمد بن اشعث وجود داشت[۱۵۴]که همنام پیامبر بود که نمی توان تصور نمود که تنها به همین دلیل، در آخرت بازخواست نخواهد شد؛ بله، اگر شخصی مراعات موازین اسلامی را نماید، نام نیک او نیز امتیازی بر امتیازات او خواهد افزود.

بسیاری از یاران ائمه هستند که به نام دشمنان اهل بیت نام گذاری شدند؛ مثل اسم معاویه یا یزید و آیا این عده پشت سر امامان قرار می گیرند یا پشت سر دشمنان امامان؟

علاوه بر این، آیۀشریفه به طور واضح موقعیت ها را مشخص نموده و معیار را اعتقاد و اندیشه و جایگاه قرار داده نه اسم و نام گذاری، آنجا که خداوند متعال می فرماید: ” یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏[۱۵۵][179] (به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى‏خوانیم‏) گفته مى‏شود پیروان ابراهیم را بیاورید، و پیروان موسى را بیاورید، پیروان محمد را بیاورید، پیروان پیامبران یکی پس از دیگری برمى‏خیزند در حالى که کتاب هایشان به دست راستشان داده شده، بعد صدا مى‏زنند پیروان شیطان و رهروان رؤساى ضلالت را بیاورید، عده‏اى هم به این عنوان حاضر مى‏شوند‏.[۱۵۶]

و در تفسیر نمونه نیز آمده: یعنى آنها که رهبرى پیامبران و جانشینان آنان را در هر عصر و زمان پذیرفتند، همراه پیشوایشان خواهند بود، و آنها که رهبرى شیطان و ائمه ضلال و پیشوایان جبار و ستمگر را انتخاب کردند همراه آنها خواهند بود.

خلاصه اینکه پیوند” رهبرى” و” پیروى” در این جهان به طور کامل در آن جهان منعکس مى‏شود، و بر اساس آن گروه‏هایى که اهل نجات و اهل عذابند مشخص مى‏گردند.[۱۵۷]

Template Design:Afzadi