گذری تاریخی و تحلیلی بر قوم و آیین یهود

ده فرمان خداوند به موسی(ع(

-1خدایان غیر را عبادت منما (تکثر در پرستش خدا نداشته باش(

2-خدایان ریخته شده(ساخته شده) برای خود نساز

3-عید فطیر را نگه دار

4-هر نخست زاده از حیوانات را فدیه بده

5-از برای اولین فرزندت قربانی کن

6-شش روز را مشغول باش و یکروز (روز هفتم) را بست نگه دار

 7-عید هفته ها را نگه دار

8-خون قربانی(فدیه) با خمیر مایه مخلوط کن

9-بزغاله را در شیر مادر خود نپز

10-اولین نوبر محصول خود را به خانه یهوه(خدای یهود) ببر

نکاتی از ده فرمان:

1-یهود به زندگی یکجا نشینی (فلاحتی) رو آورده است، به عبارتی از مرحله سرگردانی و فرار گذشته است

2-بعضی از فرامین نسخ سنتهای گذشته است

3-دعوت به توحید می کند

4-نام یهوه برده می شود

 

ده فرمان در صندوقی نهاده می شد بنام صندوق عهد یا تابوت عهد. این صندوق را در خیمه قرار می دادند که آن را خیمه عهد معروف بود و مکانی بود برای ملاقات قوم یهود و دعایشان با یهوه، خادمان این خیمه همه از فرزندان لاوی بودند که بعدها از نسل آنها روحانی یهود بوجود آمد.

 

عید فطیر(پسح یا فصح):از اعیاد قدیمی یهود است که قبل از بوجود آمدن قوم یهود هم مرسوم بوده است. عید فصح یادگار جشن خروج از مصر و رهایی از بندگی مصریان بوده است. این جشن در بهار اتفاق می افتد، زمانی که طبیعت زنده می شود. هر خانواده قبل از طلوع خورشید، گوسفند یا بزی را انتخاب کرده و قربانی می کند و خون آن را بروی در و دیوار خانه ها یا خیمه ها می پاشیدند و گوشت آن را یا می خوردند یا می سوزاندند، چیزی از گوشت قربانی نباید بماند. مراسم روز بست هم در میان عبرانیان باستان رواج داشته است. بیشتر اعیاد یهودیان ریشه های باستانی دارد مثل عید ماه نو، عید پشم چینی گوسفندان، رسم ختان، حرمت بعضی از غذاها.

 یهود چهل سال در تیه (بیابان) سرگردان بودند.

بنی اسرائیل بعد از 40 سال سرگردانی سرانجام در منطقه کنعان ثابت می شوند. ایشان بمدت 200 سال همراه با سایر اقوام وابسته خود به حمله و تاخت و تاز در این منطقه می پردازند و بالاخره اورشلیم را فتح می کنند. اورشلیم شهر بزرگ و آباد منطقه بود.

 ریشه اورشلیم هست اوراسالم یا اوراشالوم، اور یعنی شهر به معنای مقدس هم است. شالوم یعنی امن (شهر امن)

 این قوم به کمک اقوام خود کنعانیان را شکست می دهند همچنین یک قوم دیگر را که در این سرزمین زندگی می کردند بنام فیلسطین ها که قومی دریانورد محسوب می شدند.

 آیین کنعانیان:کنعانیان سه عید عمده داشتند در بهار، تابستان و پاییز. زندگیشان کشاورزی بود بنابراین طبیعت پرست بودند و خدایانشان مظهر قوای طبیعی بودند. آنها خدایانشان را" بَعل" نام می نهادند یعنی مالک زمین. بَعلها خود تابع دو خدای اعظم بودند:

 1- خدای اَل که در علی علیین جای داشت 2-خدای طوفان یا بَعل بزرگ. ایشان همچنین همسر اَل یا اشراح یا عشتاروت و همچنین خواهر بَعل بزرگ یا انات را می پرستیدند. همه گیاهان طول عمرشان به بَعلها ارتباط داشت، بنابراین بهار تولد بسیاری از بَعلها و پاییز مرگ بَعلهاست. نشانه این بَعلها در جاندارن گاو نر و مار است.

 

کتاب مقدس

کتاب مقدس با سِفر پیدایش شروع می شود. این سِفر داستان پیدایش جهان و انبیاء مختلف از آدم تا یوسف است. کتاب دوم سفر خروج از بردگی قوم بنی اسرائیل شروع می شود تا رفتن موسی برای گرفتن ده فرمان و برپایی خیمه عهد ادامه پیدا می کند. کتاب سوم سِفر لاویان است آن را کتاب راهنمای کاهنان نیز می گویند.

 

این کتاب را به این دلیل لاویان می نامند که فرزندان لاوی بعنوان کاهن در آن نقش ایفا می کنند. بیشتر این کتاب به احکام مذهبی قوم موسی می پردازد. کتاب چهارم کتاب اعداد است: این کتاب به بیان حوادث مختلف برای بنی اسرائیل می پردازد. نام عبری این کتاب، کتاب در بیابان است که واقعه چهل سال سرگردانی را بیان می کند.

 

کتاب بعدی کتاب تثنیه است که پنجمین کتاب است، داستان این کتاب حکایت بعد از چهل سال سرگردانی است در بخش آخر این کتاب موسی در سن 120 سالگی از دنیا می رود.

 

کنعانیان دو آیین قربانی عمده داشتند:

1- اهدای هدایای مانند میوه یا گوشت حیوانات و سوزاندن آنها برای بَعلها 2- مراسم عشای ربانی که در آن عبادت خدای بزرگ را می کردند.

 

کنعانیان سه عید عمده داشتند:

1-بهار2- تابستان3- پاییز که برای خدای ماده نذر می کردند که آن را آستارته یا عشتاروت یا ایشتار یا استار یا ونوس یا ایزیس یا دمتریوس

 

از گیاهان، درختان همیشه سبز مانند سرو و نخل مورد احترام بودند و در حیوانات گاو ماده با دو شاخ مورد پرستش بودند این خدای ماده یعنی آستارته همیشه مورد لطف و رحم نبوده است بلکه نشانه خشم و مرگ هم بوده است. کنعانیان در پرستش این الهه و در معابد خود مراسم فحشای مذهبی نیز داشته اند. کاهنانی دراین معابد وقف این کار بوده اند به نام کادیشوت. از 1000 سال قبل از میلاد مواعید و انذارهای انبیاء بنی اسرائیل اوج پیدا می کند.

 

چند پیامبر بزرگ بنی اسرائیل:

ایلیا و الیشع.ایلیا پیامبر بزرگ قوم یهود در قرن نهم ق.م و هشتم ق.م ، در زمان او بَعل پرستی رواج پیدا می کند اما او آنچنان با آن مبارزه می کند که پیروان بَعل بسیار کم می شوند. اما او نمی تواند بَعل پرستی را براندازد. پس از او شاگردش الیشع راه او را ادامه می دهد. در کتاب اول پادشاهان داستان ایلیا آمده است.

 

پیامبران بنی اسرائیل از حول و حوش 1000 ق.م حضور دارند.

عاموس نبی:در قرن هشتم ق.م در جنوب اورشلیم بدنیا آمده است. پیامبر قهر و غضب و انذار است. این پیامبر شغلش چوپانی است. او قوم یهود را تهدید به نابودی می کند و اعلام می کند که چنان چه فساد آنان استمرار یابد فانی خواهند شد او از روز قیامت سخن می گوید و از روز داوری.

 هوشع نبی:او در شمال فلسطین ظهور می کند. پیامبر لطف و مهربانی خداست. هوشع از مردم می خواهد که توبه کنند و به سوی خدا برگردند، او در ایام حیات خود مورد قبول قومش قرار نمی گیرد چون بارها شکایت می کند که مردم او را دیوانه می شمرند او نیز پیش بینی می کند قوم یهود نابود می شود.

 اشعیاء نبی:در قرن هشتم در جنوب اورشلیم بدنیا می آید، از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است. چهل سال نبوت می کند او پیامبر ایمان کامل و توکل به یهوه است (حدود 700سال قبل از مسیح). کتاب اشعیاء غالباً هشدار به قوم یهود است که دست از کارهای خویش بردارند در سال 722 ق.م سردار بزرگ آشوری بنام سناخریب به اورشلیم حمله می کند و با دعای اشعیاء او ناگهان محاصره را رها می کند و می رود. اشعیاء پیش گویی های زیادی دارد.

 میکاه نبی:او هم در 722 ق.م قیام می کند از اشعیاء نبی الهام می گیرد و مواعید او را برای قوم می خواند. او پیش گویی می کند که اورشلیم بدست دشمنان نابود می شود. پیش بینی ظهور مسیح را نیز می کند.

 ارمیاء نبی:این پیامبر در نزدیکی اورشلیم بدنیا آمد. او بنابر نقل تاریخ مورد نفرت بسیاری از مردم بوده است ارمیاء در قرن هفتم ظهور می کند او بلایا و مصائب زیادی را برای قوم یهود پیش بینی می کند. از قوم خود به خدا شکایت می کند از زشتکاریهای ایشان. سرانجام در آن روزگار که بابلیان و مصریان بر سر فلسطین با هم به رقابت برخواسته بودند، یوشیا پادشاه یهود با مصریان هم پیمان می شود ولی خود به دست بابلیان به قتل می رسد و شهر اورشلیم توسط بابلیان فتح می شود. ارمیاء مردم را از مقابله با بابلیان برحذر می دارد به طوری که مردم او را محکوم می کنند و نصیحتهای او را گوش نمی کنند و علیه بابلیان قیام می کنند این قیام منجر به حمله نهایی نبوکدنصر در سال 586ق.م به اورشلیم می شود. یهودیان مخفیانه ارمیاء را به مصر می برند و او در آنجا به شکل مرموزی ناپدید و کشته می شود

 

اسارت بابلی:سال 597 ق.م مصریان توسط کلدانیان شکست می خورند و شهر اورشلیم پس از سه ماه مقاومت سقوط می کند و پادشاه آن بنام یهوه یاکیم اسیر می شود و چندین هزار نفر به اسارت به بابل می روند و کلدانیان فردی بنام صدقیا فرزند یوشیا را به پادشاهی انتخاب می کنند. در 588 ق.م صدقیا قیام میکند و سر به شورش برمی دارد. این بار یک سال و سه ماه شورش او به طول می کشد تا اینکه نبوکدنصر او را در 586 ق.م سرکوب می کند ، اورشلیم را آتش می زند. معبد سلیمان را تخریب می کند و تابوت عهد نابود می شود. در مقابل او پسرانش را می کشند، خودش را کور می کنند و تمام مردم اورشلیم را به غیر از بینوایان و ناتوانان به بابل کوچ می دهند. از این تاریخ به بعد ایشان بنام عبرانیان خوانده نشده اند بلکه بنام یهود معروف شدند.

 بعد از سال 586 ق.م یهود به اسارت بابلی معروف است هدف بابلیان از اسارت یهودیان صرفاً کوچاندن آنان بود

در دوره اسارت بابلی ما شاهد پیدایش کنیسه هستیم، یهودیان و بابلیان که با هم بوده اند تحت تأثیر دین بابلیان قرار می گیرند. آغاز پیدایش کنیسه با جمع شدن متعصبان به دین یهود و قربانی در روز شنبه و خواندن کتابهای مقدس است از جمله پیامبرانی که مردم را دعوت می کند به این که در یک جا گرد بیایند حزقیال نبی است.

 اشعیاء دوم از پیامبران آن زمان است، این پیامبر نامش مخفی مانده است و محققان چون اسم او را نمی دانسته اند به او لقب اشعیاء دوم را داده اند، کلمات او از باب چهلم کتاب اشعیاء به بعد است. او بشارت های زیادی در مورد نجات مردم از ظلم و ستم می دهد، بشارت ظهور مسیح می دهد.

 امپراطوری بابل در سال 538 ق.م سقوط می کند و کوروش فرمان آزادی همه اقوام را می دهد.

 

نتایج اسارت بابلی:

1-اتحاد و همبستگی، یکی از عمده ترین نتایج این اسارت آن بود که بنی اسرائیل نوعی اتحاد و همبستگی یافتند که تا زمان اسارت هیچ یک از انبیاء موفق به چنین کاری نشده بودند.

2-ایجاد مراکز برای حفظ شریعت یهود، بعد از اسارت تنها چیزی که برای بنی اسرائیل باقی مانده بود گفته های موسی(ع)و سایر انبیاء بود. آنها مکانهایی بنام کنیسه ایجاد کرده و در آنجا ضمن دعا و مناجات گروهی از افراد را جمع کرده و به نسخه برداری از تورات و سخنان انبیاء گذشته پرداختند.

 3-موحد شدن قطعی، یهودیان بنی اسرائیل بعد از اسارت متوجه درست بودن سخنان انبیاء خود در مورد نزول بلاء اسارات و دیگر مسائل شده و به شریعت موسی اعتقادی راسخ یافتند و شرک به خداوند را بالاترین گناه می دانستند.

 4-پایه گذاری اقتصاد یهود، آنها متوجه شدند که در هر لحظه دارایی آنها می تواند از بین برود و لذا بعد از اسارت فرزندان خود را طوری تربیت نمودند تا در هر جایی بتوانند سرمایه بیاندوزند و خود را با شرایط جدید وفق دهند.

 

آزادی یهودیان از اسارت و تجدید بنا و اعتلای دین یهود:

در حدود نیم قرن یهودیان در بابل زندگی کردند تا اینکه در سال 538 ق.م کوروش، شاه ایران منطقه بابل را فتح نموده و فرمان آزادی همة اقوامی را که تحت سلطه بابلیان بودند صادر نمود با این حکم یهودیان به سوی سرزمین خود حرکت نمودند.کوروش دستور داد تا آنچه را عوامل نبوکدنصر یا بخت النصر از معبد مقدس به تاراج برده بودند به یکی از بزرگان قوم سپرده شود تا در جای اولیه خود قرار گیرد. با فرمان کوروش همه یهودیان به اورشلیم بازنگشتند و کسانی هم که بازگشتند در اورشلیم با مشکلاتی مواجه شدند از جمله این که:

 ‌أبرخوردهای اعتقادی با ساکنین اورشلیم پیدا کرند، زیرا ساکنان اورشلیم مهاجرین را با چشم نفرت می نگریستند و عقیده داشتند آنها در مقابل سختی ها مقاومت نکرده و از طرفی با سامریان مزاوجت نمودند.

 ‌بوضعیت اقتصادی قوم یهود بعد از بازگشت به اورشلیم با توجه به نابسامانی های موجود رشدی نکرد. این عوامل باعث گردید تاسالها هیچ اقدامی برای بازسازی معبد انجام نگیرد.

 ‌جانبیاء وعده داده بودند که اگر برگردند خوشی بار دیگر به سراغ آنها باز خواهد گشت اما چون یک قرن گذشت و این وعده ها تحقق نیافت اعتقادات مذهبی مردم رو به ضعف نهاد و قوم به یأس و بدبینی دچار شد تا آنکه در زمان اردشیر هخامنشی ساقی دربار به نام نحمیا به همراه دانشمندی به نام عزرا با کمک ها و مساعدت های حکومت ایران برای اصلاح امور بابل را به قصد اورشلیم ترک نمودند.

 عزرا و نمحیا:این دو جزء انبیاء نیستند اما در زمرة قدیسان می باشند. آن دو عصر جدیدی را برای قوم یهود به وجود آوردند. عزرا که خود کاهن بود در امور مذهبی قوم بی همتا بوده و از بزرگترین معلمان این آیین به حساب می آمد، عزرا عهد عتیق را جمع آوری و تصحیح نمود. نمحیا نیز سیاستمداری برجسته بود.

1-این دو توانستند اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی قوم یهود را دگرگون سازند.

 

2-آنها زبان عبری را از فراموشی نجات داده و از قوم یهود ملتی ساختند که دارای دین و ادبیاتی جاودانه شد

 

3-تا زمان این دو نهایت آرزوی یهودیان تعمیر معبد بود، اما بعد از این دو نه تنها معبد سروسامان یافت بلکه سرزمین یهودیه نیز آباد گردید.

 

4-این دو به مدد هم رسومات یهود را مانند عید فصح (پسح)، روز بست و سایر اعیاد یهود را دوباره زنده کردند.

 

5-یکی از کارهای عزرا تشکیل دادگاهی بود که این مرکز قضایی حافظ مجامع علمی (شورای سن هدرین) و شریعت یهود بود.

 

6-عزرا مدارس و انجمنهایی تأسیس نمود که مرکز علما بود. در این مرکز بر روی احکام تورات و بیانات شفاهی موسی(ع)و صحف عهد عتیق کار می شد. آنها کتب را نسخه برداری کرده و آیات را تفسیر می نمودند. این دوره در تاریخ بنی اسرائیل به نام، دوره سوفریم یا کاتبان شهرت دارد و عزرا خود از بزرگترین کاتبان بود. از درون این کاتبان جماعتی خاص برخواستند که استعدادهای خاصی را در زمینه وعظ و تبلیغ داشتند که ایشان را ربّی یا ربانیون به معنای معلم می نامند.

 

ربانیون دو وظیفه مهم داشتند:

الف) شرح و تفسیر کتاب مقدس به زبان رایج روز، که آنها ترجمه ای به زبان آرانی انجام دادند که آن را ترگوم نامیدند و ترجمه ای نیز به زبان یونانی انجام دادند که آن را سبعینی گفتند.

 

ب) وظیفه دوم ربانیون این بود که انجام عبادات و مراسم مذهبی را از حالت متمرکز در معابد درآورده و در سرتاسر سرزمین یهودیه انتشار دادند.

 تأثیر پذیری قوم یهود از فرهنگ های همجوار:

 1-تأثیر فرهنگ یونانی:پس از سقوط ایران بدست اسکندر مقدونی، یهودیان دوران جدیدی را تحت استیلای فرهنگ یونانی آغاز کردند که آن را دوره هلنیزم یا یونانی مأبی می گویند. اسکندر با قوم یهود با محبت و احترام رفتار می کرد و این امر باعث شد تا یهودیان مخصوصاً کاتبان و کاهنان تحت تأثیر هلنیزم قرار گیرند. اما بعد از مرگ اسکندر و تسلط سلوکیان بر یهودیه یکی از پادشاهان سلوکیه یهودیان را مجبور به پرستش خدایان یونانی و انجام مراسم قربانی به شیوه یونانیان نمود. از این رو کاهن یونانی بنام ماتاتیاس بر ضد آنها قیام کرد و سرانجام یکی از فرزندانش بنام یهودا مکابی شهر اورشلیم را در سال 165ق.م فتح کرده و معبد را از پلیدی های بت پرستان یونانی پاک نمود. عهد استقلال مکابیان تا سال 63 ق.م به طول انجامید. دوره مکابیان را دوره هلنیزم یا دوره یونای مأبی یهود گویند.

 در این دوره کتابهای مهمی نوشته شد از جمله کتاب امثال(سلیمان)، جامعه سلیمان، مزامیر داود و ایوب. در نوشته های این دوره اوامر و نواهی دین یهود به عنوان مسائلی که با عقل سنجیده می شود مطرح است و این امر تأثیر فلسفه یونانی را در کتب این دوره مشخص می کند.

 در قرن اول ق.م فیلسوفی یهودی بنام فیلون سعی نمود تا محتویات تورات را با فلسفه یونان وفق دهد. به گفته فیلون ارتباط موجودات با واجب الوجود به واسطه امری که لوگوس یا کلمه خوانده می شود انجام می گیرد و این مطلب همان چیزی است که در ابتدای انجیل یوحنا آمده است.

 2-فرهنگ ایرانی یا زرتشتی:بیشترین تأثیر را آئین زرتشت بر دین یهود می گذارد. آئین زرتشت به خاطر همجواری با یهودیت در دوران اسارت بابلی تأثیرات بسزایی را در اعتقادات یهودیان می گذارد که اهم آن عبارتند از:

 ·اعتقاد به شیاطین و اهریمن:یهودیان دربارة نیروی شر و بدی عقائد ساده ای داشتند اما در اثر نفوذ زرتشتی گری به شیطان و دستیارانی برای آن عقیده یافتند. لفظ شیطان برای اولین بار در کتاب ذکریای نبی آمده است.

 ·اعتقاد به فرشتگان:نفوذ امشاسپندان (فرشتگان آئین زرتشت) باعث گرید تا یهودیان هفت ملک مقرب را قائل شوند که عبارتند از: الف)رفائیل ب)اورائیل ج)میکائیل د)راگیل و)اسرافیل ن)جبرئیل ی)یرمائیل؛ که مهمترین و برترین آنها میکائیل و بعد جبرئیل هستند

 ·اعتقاد به روز رستاخیز:یهودیان از جهان آخرت تصور مبهمی داشتند و آن را هاویه و شئول می نامند. (بمعنای ظلمت و سیاهی) ولی در اثر تماس با ایرانیان به روز رستاخیز و بعثت بعد از موت معتقد شدند.

 ·اعتقاد به منجی آخرالزمان:در سخنان پیامبران گذشته یهود آمده بود که یهود دارای روزی خاص می باشد که دشمنان ایشان به قضای الهی سپرده می شوند و مسیح بر تخت سلطنت خواهد نشست. این عقیده در اثر تماس با آئین زرتشتی کامل شد و یهودیان معتقد شدند که منجی آسمانی سوار بر اسب از آسمان آمده و آخرالزمان فرا می رسد.

 فرقه های یهود بعد از دوران اسارت:

 در قرن اول و دوم ق.م در اثر تأثیر افکار یونانی و فرهنگ هلنزیم (یونانی) در دین یهود فرقه هایی پدید آمد که مهمترین آنها عبارتند از:

1.صدوقیان:به دنبال تشکیل جماعت ربانیّون و پیشرفت حوزه کاری آنها جامعه یهود که یک جامعه دینی محصور می شد تحت تسلط شورایی از روحانیون درآمد. این روحانیون که عهده دار مناصب دینی و دنیوی یهود بودند را صدوقیان نامیدند. صدوقیان عامل انتشار فرهنگ یونانی در یهودیه بودند. این جماعت مشایخ در شورایی بنام سنهدرین به اداره امور مملکت یهودیه می پرداختند. رئیس این شورا هم پیشوای مذهبی و هم رئیس حکومت و هم مسئول ارتباطات خارجی با سائر دولتها بود.صدوقیان با آنکه با عقاید جدید و بدعتهای تازه مخالف بودند اما معتقد شدند برای اداره مملکت و بنابر اقتضای زمان و مکان می توان تفاسیر جدیدی از متون مقدس ارائه داد. اساس فکری صدوقیان بر چند پایه قرار داشت:

 üآنها کتب عهد عتیق را به غیر از اسفار خمسه (تورات) قبول نداشتند.

 üشریعت سماعی را قبول نداشته و تنها چیزی که قبول داشتند تعالیم مکتوب حضرت موسی(ع)بود.

 üمنکر ملائکه و قیامت بودند.

 üمعتقد به آزادی مطلق انسان در اعمال بودند.

 2.فریسیان:یا عزلت گزینان. در مقابل صدوقیان راهبان فروتری وجود داشتند که ایشان را فریسیان می گفتند. هسته مرکزی فریسیان راهبانی بودند که آنها را هازیدیم ها (حسیدیم ها) می خوانند آنها هیچگونه تفسیر و تأویلی را در متون مقدس جایز نمی دانستند و مخالف هلنیزم (یونانی مأبانه) بودند و از اینرو صدوقیان را کافر شمرده و عقیده داشتند آنها در مسیر گمراهی قدم بر می دارند. آنها برخلاف صدوقیان معتقد به روز جزا و ملائک بودند. فریسیان با آن که از جمله منتظران ظهور مسیح بودند، اما بعد از ظهور ایشان با او مخالفت نمودند. به مرور زمان اختلاف ما بین این دو فرقه شدت گرفت و سرانجام منجر به خونریزی و جنگ داخلی گردید. ناگزیر طرفین به سردار رومی به نام پومپی متوسل شدند وی نیز فرصت را غنیمت دانسته و در سال 63 ق.م اورشلیم را فتح نمود و از آن پس کشور یهودیه یکی از ایالات تابع دولت روم شد.

 در زمان تسلط رومیان نیز فرقه هایی ظهور نمودند که عبارتند از:

 3.قانیان یا زلوتها:آنها نه تنها تسلط حکومت و فرهنگ رومی و یونانی را نمی پذیرفتند بلکه عقیده داشتند باید با شمشیر با آنها مبارزه کرد تا مسیحیها ظهور کند. پیروان این فرقه تابع یهودای جلیلی بودند.

 4.هرودیان:طرفداران این فرقه اعتقاد داشتند که سلطنت باید در خانواده هرود که پادشاه یهودیه است موروثی باشد. آنها با آداب و رسوم یونانی و رومی مخالفتی نداشتند.

 5.اسینیان:آنها جماعتی بودند تارک دنیا و عقیده داشتند باید قوانین تورات را به دقت اجرا نمود تا مسیح ظهور نماید. آنها جنگ را جایز نمی دانستند، بیشتر به کشاورزی مشغول بوده و به صورت اشتراکی زندگی می کردند. آنها از مالکیت خصوصی صرف نظر کرده و اموال خود را متعلق به جمع می دانستند. غسل تعمید نزد آنها به عنوان توبه از گناه امری رایج بود. اسینیان خود را فرزندان نور لقب داده و منتظر پادشاه نور بودند، این فرقه که در قرن دوم ق.م پدید آمده بودند در حدود سال 68 میلادی از بین رفتند.

 اوضاع یهود به لحاظ اعتقادی از قرن اول میلادی به بعد:

 تاریخ یهود در قرن اول میلادی نشان دهنده درگیریهای خونین یهودیان با رومیان است تا آنجا که در حدود سال 70 میلادی دیگر هیچ نشانی از فرقه های یهود به جا نماند و همگی آنها به نقاط مختلف دنیا مهاجرت کردند امپراطوری روم بسیاری از یهودیان را نابود کرد. معبد سایمان را خراب کرد و به جای آن معبد ژوپیتر را ساخت بطوری که یهودیان از آن زمان تا کنون همه ساله در نهم ماه اوت سالگرد خرابی بیت المقدس کنار خرابه معبد می ایستند و گریه می کنند این دیوار به نام دیوار ندبه معروف است.

 در سال 69 میلادی شهر اورشلیم مورد محاصره رومیان بود یکی از کاهنان یهود به نام یوحنان بن ذکائی از محاصره یومیان فرار می کند به شهر ساحلی یبنه می رود و در آنجا یک مرکز تعلیم ایجاد می کند که به آن به بحری مدراش می گویند و معتقدات یهود را دوباره تنظیم می کند به تدریج این مدراش در سراسر امپراطوری روم به رسمیت شناخته شد و رئیس آن رئیس تمام قوم یهود شد. این مدراش 60 سال فعالیت کرد تفسیر دقیق تورات را انجام داد. روایات قوم را جمع آوری کرد تا اینکه در جنگی دیگر میان یهودیان و رومیان این مدرسه تخریب و بسته شد.

 دو کاهن بزرگ تربیت یافته این مکتب به نام رابی یهود و رابی مایر کتابی را نوشتند به نام میشنای کبیر در شش باب با چهار هزار مسئله از مسائل دینی به زبان رایج روس. تدوین میشنا در 220 میلادی پایان یافت 150 نفر از علمای یهود در نوشتن آن مشارکت کردند و مطالب را از 600 سال قبل از خود تا زمان خودشان جمع کردند. باب اول میشنا عبارت است از شرح اعیاد و ماهها، باب دوم در مناجات و ادعیه و قوانین کشاورزی، باب سوم در بحث زنان و ازدواج و طلاق، باب چهارم در قوانین مدنی و کیفری، باب پنجم در بحث وقف و باب ششم در آداب طهارت و نجاست.

 بعد از تدوین میشنا و اوج یافتن قدرت مدراشهای اورشلیم به تدریج قدرتشان افول کرد و مدراشهای بابل تحت حکومت اهل مدارای اشکانیان قدرت بیشتری پیدا کردند تا جایی که بابل یک میلیون یهودی داشت ایشان مجموعه ای را تدوین کردند به نام گمارا یا علوم تکمیلی

 کار دیگر مهم قوانین نیز مکتوب که به عبری به آنها حلاقه می گویند و همچنین در کنار آن روایات شفاهی، غیر شفاهی را نیز مکتوب می کنند که به آن آگادا می گویند. چون در قرن پنجم میلادی میشنا و گمارا را با هم تلفیق کردند کتاب بزرگ تلمود بوجود آورد. تلمود در 36 جلد و 6 باب یهود در قرون وسطی بوجود آمد.

فرقه های یهود در اسپانیا:

1.فرقه قرائیم:این فرقه ها تحت تأثیر وضعیت آرام اسپانیا رشد می کند در قرن هشتم میلادی فردی به نام عانان بن داود بغدادی اعلام می کند که فقط عهد عتیق یا تورات سندیت دارد و تلمود هیچ ارزشی ندارد. پیروان او را به نام قرائیم نامیدند. ایشان معتقد به این بودند که تمام آداب کهن قوم یهود باید احیا شود. مراجعه به پزشک را روا نمی دانستند می گفتند یهوه خود شفا می دهد. این فرقه در تمام اروپا رواج پیدا کرد و هنوز در شرق اروپا برخی از اینان باقی اند. عوام یهود پیروان این فرقه را اطفال کتاب نام نهادند. از جمله این فرقه سعدی بن یوسف می باشد که او را پدر فلسفه یهود در قرون وسطی لقب داده اند. او که در قرون 9 و 10 میلادی زندگی می کرد تلاش کرد تا مبادی کلامی یهود را جنبه ای فلسفی بخشد. از کارهای دیگر او ترجمه عهد عتیق به زبان عربی است تا آنکه برای یهودیان اسپانیا فهم آن آسانتر باشد. وی تفکر جدید یهود را بر اساس اصالت عقل بنیان نهاد و باعث گسترش آن در اروپا گردید.

 2.فرقه راسیونالیستها(عقل گرایان(: در قرون 12 و 13 میلادی دانشمندی در میان یهودیان ظهور کرد که پیشوای عقل گرایان گردید. موسی بن میمون که در قرطبه متولد شده بود در جوانی از اسپانیا به مصر رفت و در آنجا به تألیف و تصنیف پرداخت. او نخست کتاب میشنا را در 13 فصل خلاصه نمود و سپس دستورهای دین یهود را از نو تدوین نمود. او در جهت نشان دادن موافقت عقل و وحی کتاب هدایه المضلین را نوشته و می گوید هرچند عقل ضعیف تر از آن است که بتواند جانشین وحی گردد اما برای تکمیل و توضیح وحی لازم است. از ابتکارات دیگر ابن میمون بررسی صفات خداوند، اعتماد به نبوت و برتری حضرت موسی (ع) صحبت درباره مسیح و بررسی نقد قیامت و جاودانگی نفس می باشد.

 3.فرقه نحمانیه:پیروان این فرقه که در قرن 13 میلادی به وجود آمدند عقیده داشتند که این امری روحانی و دارای معانی عرفانی بوده و عقل محدودتر از آن است که به باطن دین راه یابد. آنها به اخلاص و عشق قلبی به خداوند و فنای در یهوه اعتقاد داشتند.

 عرفان یهود (آئین قباله:(اعتقاد به معانی پنهانی در عهد عتیق و حقایق مرموز الهی نوعی افکار و اعقادات عجیب در دین یهود ایجاد کرده و جماعت خاصی را پیرو خود نمود. اینها گفتند که اعداد و حروف معانی عرفانی مخفی دارند و کتابهایی به نام قباله در این باره نوشتند. پیروان قباله معتقدند که اموری مافوق طبیعی را از طریق معانی و حقایق اعداد و حروف می توان درک کرد آنها عقیده دارند که مشیت الهی فوق همه قدرتهاست و از این مشیت نوری ظاهر می گردد که منشاء علم و حکمت است و از ترکیب علم و حکمت لطف و قوت بوجود می آید و از لطف و قوت جمال الهی پدیدار می آید و از ترکیب لطف و جمال الهی جهان هستی ایجاد می گردد و انسان نیز که دارای همه این اوصاف می باشد در حقیقت عالم صغیر است. اما اعمال آن قوا برای انسان به جز استفاده از کلمات و حروف و اعداد امکان ندارد.

 

اعیاد یهود:

1-پسح (فصح(

2-عید سِدِر : در شامگاه نخستین روز عید فصح این عید و مراسم آن انجام می شود، بدین صورت که تمام افراد خانواده دور هم جمع شده و قسمتی از سِفر خروج را تلاوت می کنند و بعد شراب مخصوصی به نام کیدوش می نوشند. همچنین سبزی و گیاهان تلخ خورده و برای ظهور مسیحا دعا می کنند.

3-عید هفته ها (پنجاهه-شابوعوت( : تا چهل و نه روز (7هفته) بعد از عید فصح هیچ مراسم جشن و شادی انجام نمی گیرد. در روز پنجاهم که زمان رسیدن دانه ها و میوه ها می باشد این عید برگزار می گردد. در ابتدا مناسبت این عید رسیده میوه ها بود، اما در این زمان به شکرانه نزول تورات برگزار می شود. مسیحیان این روز را به مناسبت نزول روح القدس و حواریون جشن می گیرند.

4-عید روش هشانه-کرناها: عید نو شدن سال یهود که در اواخر سپتامبر برگزار می شود. در این عید مردم دور هم جمع می شوند و از گناهان گذشته خود استغفار می کنند. این عید را روز داوری هم گفته اند. روز آخر این عید را یوم کیپور (کفاره) گفته اند. در این مراسم توبه به درگاه یهوه به همراه روزه انجام می شود.

5-عید سایه بانها: این عید پنج روز بعد از یوم کیپور برگزار می شود این عید به مناسبت سرگردانی قوم یهود در بیابان است در این عید خیمه هایی برپا کرده، انگور می چینند و شراب می نوشند و کنیسه ها را با شاخ و برگ درختان لیمو، زیتون و نخل تزئین می کنند و شب را در این خیمه ها به سر می برند. مدت این عید بین 5 تا 7 روز و در ایام فصل درو می باشد.

6-عید سَبت: از احکام عشره که نزد بنی اسرائیل دارای اهمیت می باشد. این عید به خاطر یهوه محترم شمرده می شود. زیرا اعتقاد دارند یهوه شش روز مشغول خلق دنیا بوده و روز هفتم را استراحت کرده است. این عید توسط حضرت موسی(ع) برای بنی اسرائیل قرار داده شد. اما اعیاد دیگری وجود دارد که بعد از واقعه اسارت بابلی مرسوم گشت.

7-عید حنوکا (تجدید(: این عید که به عید شمع ها و مشعل ها نیز معروف است به مناسبت استقلال یهود و تجدید بنای معبد مقدس به دست یهودای مکابی انجام می گردد.

8-عید قرعه ها (پوریم-فوریم(: این عید یادگار رهایی یهود از قتل عام خشایار شاه به همت استر است