ودا

ریگ ودا سندی است که از اقوام هند واروپا به دست آمده. 
هوگ عقیده دارد که سرود ریگ ودا حدود 1400سال قبل از میلاد مسیح به وجود آمده ما کدونل نظرمنجمین را رد می کند ومی گوید بنا بر خویشاوندی که این سرود با اوستا دارد و تاریخ پیدایش قسمت کهن اوستا بیش از 800سال قبل از میلاد نبوده،نتیجه می گیریم که جدایی اقوام هند وایران نمی تواند پیش از سنه 1200قبل از میلاد باشد.
 «وداها»مدت زیادی سینه به سینه نقل شده وتاریخ جدید نقل آنها نبایدباعث عدم قدمت آنها شود.
 کلمه ی ودا یعنی دانستن،ومراد ازآن معرفت ودانایی ممتازاست ودر« اپاورشیا»ا غیر انسانی یا[1] فوق انسانی می گویندزیرا به عقیده ی هندوها این سرودزاییده ی طبع شاعر پیشه ی هیچ مخلوقی نیست وآن را وحی می دانندو می گویند این سرود ازمبدا فیض الهی سرچشمه گرفته ودر درون فرزانگان هند جریان یافته.
«سایا نا چاریا» مفسر بزرگ «ودا »دراغا ز«یاجور ودا»نوشته ،این کتاب از مبدا به متقدمان وعرفای دوران کهن وحی شده وبر اثر گذشت زمان مطا لب آن فراموش شده.
در آغازعصر دوم کریشنادوی پایانا آن را احیا کرد وتقسیم بندی سابق که شامل ریگ،یاجور،ساماو واتهاروا بود را ا نو بر قرار ساخت وبرای این که از بین نرود آن ها را به چهار شاگردخود سپرد .ریگ را به« پیلا »،یا جور را به «سامپا یا»، «سانا»را به« جیمینی» وا«تهاور»ا را به «سو ما  نتا»
تفسیروداها:بیشترمشتشرقین قرن19معتقدند که سرود ودا سا خته وپرداخته ی تخیلات بچگانه ذهن بشر است.بعنی  ادمها که در مقابل نیروهای طبیعت احساس ترس ووحشت می کردند می کوشیدند نه آنها صفاتی ببخشند تحت مفهوم رب النوع جلوه هندوپرستش کنندتا مگر با قربانی وکارهای دیگرلطف ومرحمت انهارا جلب کنندواز گزندآنها در امان بمانند.
«مکس مولر »می گوید اگرچند بار ودا ها را بخوانیددر می یابید که اشاره به پدیده های اصلی طبیعت است.«سرمونیه ویلیامز»می گوید:«مذهب ودایی عبادت پدیده های طبیعی مانند آتش خورشیدوباد وباران است».((راگوزین))می گوید احتمال دارد که نطفه ی جمله ی مذاهب فلسفی که بعد ها در خاک هند توسعهیافت در آغاز در ودا ها بوده باشد .
 نظر بیشتر محققان هند خلاف نظرخاور شنا سان باختر است.«رام موهان روی» معتقد است خدایان ودایی مظاهرتمثیلی خدایی یگانه اند.«اوروبیندو»عارفومحقق بزرگ هندمعاصرمی پنداردکه
سرود ریگ ودا نمود حقایق روانی انسانند:این محقق معتقد است که دین ودا قبل ازپیدایش مکاتب فلسفی یونان باستان موجود بوده است.یکی ازاساسی ترین اصول عرفااین بود که«ایین خویشتن شناسی»را مقدس بشمارند ورازآن رادر خود نگاهدارندوعلم واقعی خدایان تحصیل کنند
پاکشا مؤلف علم الاشتقاق ودایی می گویدبینندگان ودایی آنها بودند که  تجربه مستقیم از کنه واقعیت داشته اند.
«رنه گنون »در باره ی ((ودا))می گوید« ودا »چون یکانه معرفتی است که بر اساس سنن فنا نا پذیربنا شده از این روشالوده ی کلیه ی شعب  علوم فرعی ازآن سرچشمه می گیرد.
آین هندومجموعه ای است که تمام اعضای آن به هم پیوسته اند ارا ونظرات متضادی که بین شرق وغرب وجود دارد منشا آن کجاست.
1-غرب به پیشرفت سیر تکامل تاریخ معتقداست وحال آن که شرق به زمان توجهی ندارد ومعتقد است که آن چه ما پیشرفت می گوییم پیشرفت نیست بلکه انحراف ودوری تدریجی از مبدا حقایق الهی است.
2-مسله ی تاریخی جنبه ای کاملا اساطیری داردکه مفهوم زمان تاریخ را کاملا تحت الشعاع قرار داده.
3-اعتقادبه تمثیل وتاویل درروح  مشرق ریشه دواندکه نه فقط در کتب اسمانی  بلکه تمام افسانه ها وداستانها پرازآنها است در حالی که معادل آن را در عرفان غرب نمی بینیم مفهوم زمان وتاریخ درهند:هندو معتقداست که زمان بصورت ادوارمنظم جلوه می کندهیچ فیلسوفی نخواسته زمان را به صورت یکنواخت وساده ومساوی بنگاردونه کسی سودی
از این دیده که زمان را به صورت متجانس درسطح افق پهلوی هم قراردهدهمه مایلند که زمان را متشکل ازادوار وفصول مختلف بدانندفلسفه ی هندو وفلسفه ی چینی در باره ی زمان قابل انطباق است چون زمان در هند گذشته از جنبه ی کمی دارای کیفیتی خاص در هند زمان را به صورت یک حقیقت مطلق در یافته اند واساس آنرا به مثابه« تقسیم
ناپذیر»تصور نموده اندویا آن را ابدیتی دایم الحاضرتعبیرکرده اندکه فضای مطلق وتفکیک ناپذیررا تشکیل می دهدویاآن را به صورت زمانی نسبی پنداشته اند که انعکاس زمان ابدی است وطی ادوار خاصی به کیفیات گونا گون متجلی میشود.
شیوه ی تمثیلی اساطیر:مطلب دیگر تعبیرعلم الاساطیروحقایق آن است تاریخ نزد هندوان جنبه ی اساطیری داردانسان دوره یودایی بین این عالم وعلم بالا نه شکافی می بیند ونه حد فاصلی این جهان را اینه ی جهان بالا می داند که آن چه در عالم بالا به وقوع می پیوندد.
تقسیم بندی وداها:وداها عبارتند از «ازریگ ودا»،«یجورودا »،« ساما ودا »،«اتهاروا ودا»هر«ودا »به دو گروه یعنی سرود ها وبراهماناها تقسیم شده است.هربراهمانا به دو گروه «ارنیا کا »واپانیشادها تقسیم شده است.«ریگ ودا »از سایر «ودا ها» معتبرتراست .این «ودا »شامل دویست وهشت سرود است .اشعار «وداها »در مدح خدایان وموجودات گو ناگون اساطیری است.«ساماودا »ارزش واهمیت مستقلی نداردچون بیشتر سرود های آن از «ریک ودا »گرفته شده است.«اتهاروا ودا»یکی از کتب  سحرو جادو است که مربوط به دنیای اهریمن است .«ریگ ودا» و«اتهاروا ودا»مکمل یکدیگرند.«سامهیتا »هنکام اجرای مراسم قربانی مورد استفاده ی کاهنان قرار می گرفته برهما مراسم قربانی را با سرودن قطعات« اتهاورا ودا »آغاز میکرده.
برهمنان ها:منظور از برهمنان ایین نیایش وانجام مراسم قربانی است .«ارنیا کا ها»امربوط به کتابهای چنگلی است.
سوتراها:کلیه کتا ب های مقدس باضافه ی اوپانیشاد ها که جزگروه شروتی ها آمده اندبرای حفظ این اثارنوشته  های کوتاهی نوشته شدکه  شامل سوره های کوتاه بوده ومراسم عبادی را بصورت کوتاه بیان می کرده.این اثار بدین قراراست.
- شراوتاسوترا: یعنی سوتراها یی که مبنی بر شروتی وحی هستندومطالب مربوط به قربانی را بیان می کنند.
2-سمارتاسوترا.که مربوط سمریتی است یعنی احادیث وروایات یا اثاری  مبدا  انسانی دارد سمارتا سوترایعنی احادیث وروایات یااثاری که مبدا انسانی دارندسوماتراسوترا به قرار زیر است.
الف«گریها سوترا »که مربوط به نکهداری اش است 
ب:«دار ما سوترا » مربوط به ناموس ،شریعت ونظام اخلاقی
3- شلولوا سوترا .شلوا یعنی اندازه گیری هندسی برای ساختن محراب آتش وقربانی کردن.
علم الاساطیر:«سرود ریگ ودا »بیشتر در مدح خدایان بزرگ اساطیری است بر اثر تلاش زیادخاور شناسان برای تفسیر ریگ ودا مکتب های گوناگونی به عمل آمد.مکتب «ماکس مولرمبنی »براین که مکتب «ریگ ودا »واصولامکتب های هند واروپا پرستش طبیعت بوده است.
مکتب دیگر که بیشتر به پرستش خدایان شخصی که هر یک بنوبه خود دارای مقام ممتازند .
مکتب ژرمن:مکتب «ژرمن» افق نوی در تحقیقات خدا شناسی باز نمود وی معتقد است که برای درک دین ومذهب هر تمد نی بایستی به الهیات وعلم الاساطیر وادبیات ومقدس وحتی سازمان نظام فرهنگ اجتمایی آن توسل یافت .دومزیل پس از تحقیقات به این نتیچه رسید که در بین ایران وهند یک طبقه بندی سه گانه ای بباید این نظام سه گانه بنا بر وظیفه ی خدا یان سه گانه بنا نهاده شد0د ر این طبقه بندی هر یک از خدایان یک وظیفه به عهده دارند بهترین وظیفه ی خدایان ممتاز قدرت وفرمان روایی است این مقوله دو جنبه دارد یکی جنبه ی قانونی  واخلاقی ودیگری نیروی سحرو جادو این دو جنبه به دو خدای ودایی یعنی «میترا »و«وارونا»تعلق گرفته وبا مفهوم طبقه ی موبدان و برهمنان هم آهنگی دارد. این نظام از طرف دیگربا نظام طبقاتی برهمنان وگشتاریاها وویشنا هماهنگی کامل دارد.در ریگ ودا چنین طبقه بندی مشهود است .می گویند :برای یازده خدا دو کمال است .البته طبقه بنددومزیل باطبقه بندی هندوان متفاوت است.هندوان این طبقه بندی را از یگ طرف خداو از طرف دیگرارتباط وتقابل می دیدندومعتقد بودند  خدای آتش «اگنی»با طبقه ی کاهنان و«ایندرا» با طبقه  ی سلحشوران و«ویشوادوا»با مردم عادی برابر است.
خدایان آسمانی چون «دیاوس»،«وارونا»،«میترا»،سوریا»،«ساویتری»،«پوشان»،ویشنو»،«دوشا»،«اشوین»
خدایان برزخی که بین زمین وآسمنان قرار دارندمانند «ایندیرا»،«آپام ناپات»،ماتاریشوا»،رودرا»،ویوواتا»،پارجانیا»و«آپا».
-خدایان خاکی چون«پری تی وی»،آگنی»،«بری هاسپاتی»،«وسوما»یکی دیگر از طبقت مهم این جفت جاویدانی است  که اینان  را پزشکان آسمانی دانسته اند که بیماری های انسان را دوا می کنند وبه نابینایان بینایی می بخشندو به ادمی و وسلامتی  ارزانی می دارندبه نظر مزیل این زوج آسمانی را می توان با خرداد وامردادکه در سنت ایرانیان قدیم جز دسته فرشته گان مقرب یا ادمشاسپنداآمده اند سنجید سنت اسلامی در باره ی فرشتگان هاروت وماروت یعنی «هورواتات »و«امرتات»ازافسانه ای یادکرده اند که با داستانهای هندی شباهت زیا د داردبه نظر دومزیل امرداد وخردادنمونه ی هاروت وماروت هستندکه در قران  مجیداز انهاد یاد شده است
نظام های سه گانه ی امشاسپندان:در اوستای جدیداسامی خدایان کهن از نو ظاهرمی شود پس باید تصور کرد این خدایان در اصل هندی اروپایی ویا هندی ایرانی بوده اند بعد از این که زردشت دین قدیم ایران را اصلاح کردواهورا مزدا به درجه ی خدای مطلق صود کرد وامشاسپندا گرد اوگرد آمدند
خدایان فرمان روا:میتراووارروانا: یکی از کهن ترین خدایان هندواروپا«دیاوس»بوده است .
«دیا وس »خدای مشترک جمله اقوام هندواروپا بوده است وباهمسرخود زمین جفت جدایی نا پذیر آسمان وزمین را تشکیل دادندولی به مرور زمان این خدا ازمقام فرمان روایی خود سقوط کردوبه درجه ی پدیده های آسمانی چون روشنایی روز وغیره درآمد .
ریگ ودا «وارونا»را«وشوادارشتا»یا «ظاهر در همه جا»نام نهاده است .نیروی اعجازآمیز وارونا را «مایا»یعنی سحروجادو نام نهاده اند.زیرا وارونا محافظ نیروی ما بعد الطبیعی عالم است.وارونا هزارچشم ودیده بانان بیشمارداردهیچ چیز از نظر باریک بین او در امان نیست  چه او برهمه چیز اگاه وتوانا وحاکم است. وارونا چون حاکم مطلق است ازراناموس ایزدیگفته اند .«وارونا»ضامن میثاق هاوپیمان ها ومعاهدات وقولهاست که  آدمیان را به هم مربوط می سازد.
وارونا هندی واهورای ایرانی:
خدای اورانوس یونان واهورای ایران خویشاوندی دارنددر هندو ایران خدایان به دو گروه تقسیم شدند«ودا»و «اسورا»در ایران کلیه اهوراها در اهورامزدا جمع شدند«ودا ها »به ردیف اهریمنان تنزل یافتند.
اسورا»صفتی که به خدایان فرمانروایی از قبیل«آدی تیاها»اطلاق شدوچون«وارونا»راس آنان قرارداشت.
«الیاد»می نویسد ایرانیان باستان خدای مطلق آسمان را می پرستیدندانان برقله کوهی می رفتند وبه«زوس»فدیه وقربانی می بخشیدندمتاسفانه ما نمی دانیم نام این خدای مطلق آسمان چه بوده زردشت ماهیت  آن را تغیر داده ورکن اساسی دین خود قرار داده معروف به اهورا مزدا است.طبق نطر محققان آهورای ایران ووارونای هند دراصل یکی بودند واهورای ایرانی
وواسورای هندی هردو از ریشه ی«اسو»بمعنی «مولا»
«میترا-اهورا»به صورت یک لفظ در «اوستا»دیده شده وبا«میترارونای »هندی مرتبط است .
ایندرا:«ایندرا»در ردیف آن خدایانی است که در فضای میانه ی واقع بین زمین وآسمان قرار دارد«ایندرا»یکی ازخدایان محبوب «ریگ ودا»است «ایندرا»بیشتر صورت انسانی داردوخدای طوفان رعد برق است سلاح اورا«واجرا»یعنی رعد می گوید«واجرا»از آهن ساخته شده و شاهکارتواستر آهنگر خدایان است.مهمترین متحد او گروه«ماروتها»اندنام دیگر«ایندرا»،«ماروتوان است«ایندرا»در بزرگی با زمین برابری می کندوهیچ یک از خدایان وادمیان را قدرت برابری با اونیست به همین جهت اورا «شاکرا»یا «س شاچیوان»یا نیرومندو«شاچاپاتی»صاحب نیروی عالم می داننداز شاهکارهای او کشتن اهریمن است به نام «وری تا»نام نهادند.«وری تا اشاره به اژدهای هراس انگیزی است که آبهای زمین را یکجا نوشیده و در شکم خود محبوس کرده است به طوری که قحطی و خشکسالی جهان را فرا گرفت .« وری تا » می توان اهریمن خشکسالی و قحطی نامید او خدای توانایی است که آبها را به زمین باز می گرداند و رودهای آسمان را از نو احیا می کند و به زندگی خاکی ، هستی و طراوت می بخشد . اسامی که به« ایندیرا »تعلق گرفته چون « هزار بیضه » یا «دارنده دشت های فراخ » یا « صاحب گاو آهن» نامید . بین « ایندیرا » و « وارونا» کشمکش پدید آمد و به رقابت تبدیل شد.رفته رفته « وارونا » نیروی خویش را از کف داد « ایندرا» وارث اختیار و فرمان روایی او شد. ایندیرا قهرمانی نزدیک به انسان ها است  و نمونه «کریشنا » است در حماسه بزرگ «  مها بهارا »و « بهاگواتا گیتا »نقش به سزایی داشته است
آگنی : بنا به طبقه بندی که از خدایان بدایی شده است «آگنی »جز دسته خدایان خاکی است . ولی همانند خدایان دیگر ، او را صفاتی گوناگون است . «آگنی » از جمله خدایانی است که نقش های بسیار متضاد ایفا می کند او با آنکه خدای خاکی است مع الوصف کلیه مراتب هستی را می پیماید . آیین نیایش و قربانی متوجه این خداست. دهان «آگنی » را محراب مقدس آتش می دانستند و در آن نذرها و هدایایی می ریختند .« آگنی » محصول ازدواج زوج زمین – آسمان است و از آسمان هفتم پدرید آمده است
ذات او در آسمان هفتم بالقوه موجود بود و«ما تاریشوان »که معادل هندی «پرومته یونانی » است او را به زمین آورد
پیدایش آتش بین انسانها ، بزرگترین هدیه آسمانی تعبیر شده است و از این رو است که «آگنی » مهمان محراب قربانی می گویند .
«آگنی » را فرزند آبهای فضای میانه دانسته اند . مبدأ پیدایش او روی زمین یک جفت چوب آتش زنه است که بر اثر اصطکاک مداوم ، آتش را به وجود آورد این دو چوب ، که یکی نرینه و یکی مادینه است می توان به مصداق دو اصل فاعل و مفعول جهان شناسی پنداشت .طفلی که از ازدواج آنها به وجود آمده است ، یعنی آتش گریزان و فراری و بی قرار است .
خدایان گروهی
این خدایان سه قسمند و عبارتند از « آدیتیاها »« رود راهها »و «واسوها » .«برهمنانان ها به این سه گانه خدایان اشاره کرده اند . در «اوپانیشاد » مردی نزد مرشد خود می رود و تعداد خدایان را می پرسد و مرشد می گوید :« به راستی فقط سی و سه خدا وجود دارد ومابقی در حکم تجلیات اینانند .
واسوها بنا« اوپانیشادی »که نام آن ذکر شد ، « واسوها » عبارتند از :آتش و خاک و باد و هوا و آسمان و ماه وخورشید و ستارگان .و اینها را از آن جهت «واسو » گفته اند ، که تمامی این عالم بر اساس آنها استوار شده است . این هشت واسو ، در آیین متأخر هندو ، تبدیل به افلاک هشتگانه حیات گردیده اند .
آدی تیا ها:تعداد ادیتیا ها هشت عدد است در حالی که در« ریگ ودا»از شش عدد تجاوز نمی کند.در «برهمانا »دوازده عدد ذکر شده است بنام دوازده ماه سال«ادی تیا ها در آسمان زیست می کنند وبر عناصر عالم عالم تسلت دارند.عنوان های«درخشان»،«زرین»،«ژرف»،بی گناهو«پاک»به او داده اند.
«ریگ ودا»عبارات «میترا»،«وارونا»،«آریامان»،«بهاگا»،«داکشا»و«امشا »نامید.«بهاگا»به ی معناارزانی نعمت وفراوانی است.«بهاگای»بگ است که بمنزله ییکی از صفات اهورا مزداست
«امشا »مترادف بهاگااست.«داکشا» معنای زیرکی دانایی ومهارت دارد این دوازده اصل را با دوازده ماه سال منطبق می کنندیا آنها را با دوازده چرخ چهان مقایسه میکنند.
مفهوم خدایا یگانه «ویشوکارما »و پراجاپاتی »
نام «ویشواکارما »فقط پنج بار در سرودهای ریگ ودا ذکر شده است سرودهای 81و 82 کتاب دهم صرفا به این خدای یگانه اختصاص یافت است .
«ویشوا» یعنی همه و «کارما » یعنی به وجود آورنده «ویشواکارما »به عبارت دیگر به وجود آورنده عجائب و صنایع عالم است
«ویشواکارما» زمین را پدید آورد و با توانایی بزرگ خود آسمانها را ساخت . او پدری است که ما به به وجود آورده . او است که همچنین پروردکار و سازمان دهنده جهان (vidhater) تمام اقوام و موجودات زنده را می شناسد » .
«ویشواکارما» را در ضمن موبد «هوتری »(hotr) ، «عارف »یا«ریشی » و « سلطان گفتار »نیز می گویند .او قرار دهنده و سازمان دهنده زمین وآسمان است .
در سرود ریگ ودا که در مدح «ویشواکارما» (سازنده همه چیز ) سروده شده و به آبهای بدوخلقت اشاره شده است و می گوید که هسته عالم روی این آبها می غلطد وبرناف آن «ویشواکارما»جای گزیده است
در براهمانا چنین آمده :« براستی در آغاز این عالم آب بود .فقط آب دریا. آبها اظهار داشتد ، چگونه می توانیم تولید مثل بکنیم و به ریاضت (tapas)پرداختند و چون حرارت تولید شد ، هسته زرینی پدید آمد که در آن زمان وجود نداشت . و یک سال گذشت .
در پایان سال او کوشش کرد تا سخن گوید، گفت :«یهو» (bhoh) و این کلام زمین شد ، بعد گفت «بهوواه »(bhuvah)و این کلام هوا شد، بعد افزود « اسواء »(svah)و این گفتار آسمان شد .
در سرودهای دیگر ریگ ودا ، آفرینش عالم بر اثر یک قربانی تحقق می پذیرد قربانی که به موجب آن تمام اعضای این انسان اولیه از هم جدا می شود
آفرینش و جهان شناسی
در ریگ ودا چنین آمده است در آن هنگام که نه نیستی بود (asat) و نه هستی (nasat)، هوا و آسمانی نه بر فراز آن است بود .آیا فقط آب بود ؟ آبهای ژرف (gambhiram) و نفوذ ناپذیر .
در آن هنگام مرگ و جاویدانی هم نبود ، نشانی از شب و روز هم نبود. ازل تارکی را تاریکی مستور ساخته بود (tama  ast tamasagalham agre)
میل آفرینش (kamah) در آن «تاریکی » به وجود آمد این (میل ) نخستین هسته عقل بود . دانایان به کمک عقل به جستجوی آن حقیقت در قلب خود (hrdi)همت گماشتند و دانستند که بند هستی در نیستی است .
در ودا مبدأ عالم و پیدایش هستی از نیستی دانسته اند .آبها به معنی ماده اولیه جهان ، خویش را بیاری حرارت (ریاضت ) می آفریند. و بعد ها به صورت مکتب «سانکهیا »(samkhya) در آمد .
کیث می گوید در ودا مقدمات تثلیثی وجود دارد که عبارتند از :
1.      مفهوم خالق :مبدأ پیدایش بدو خلقت
2.      آبها : ماده اولیه بطن صورت عالم
3.      مفهوم خدایی :برای سلسله مراتب سایر مراتب هستی که عبارتند از
-        اصل فاعل : محرک نخستین
-        ماده اولیه : آبها
-        نخستین موجود آفرینش .
نطفه این سه اصل بزرگ مکتب «سانگهبا »یعنی فاعل «پوروشا »(purusa) و اصل منفعل یا «پرا کریتی »(praktri) و اولین موجودی که از امتزاج این دو پدید آمده ، یعنی عقل کل (mahat budhi) را می توان نام برد .
آیین قربانی در وداها وبراهماناها
آیین نیایش و قربانی در «ودا » یکی از تجلیات اصیل آن که قربانی جهانی است در سرودی موسوم به به «پوروشاسوکتا»(purusa sukta)ذکر شده است .
پوروشا جمله چیزهایی است که پدید آمده (bhutam)و جمله آن (چیزهایی که پدید خواهد آمد (bhaviam).
هنگامی که خدایان این «پوروشا » را به قربانی دادند (yajnam) ، بهار ، روغن این قربانی بود ، تابستان سوخت(این قربانی ) و پاییز خود این قربانی بود.
دهان او  طبقه برهمنان شد، بازوان او سلحشوران شد و رانهای او طبقه «ویشیا»(vais'ya)شد و از دو پای او (padbhyam)طبقه «شودراها» پدید آمد ماه از اندیشه (ع0قل )(manasah)او به وجود آمد و از چشمان او خورشید پدیدار گشت و از دهانش ایندرا و اگنی هستی یافت و از دم او «وایو » به وجود آمد .
در دوران بعدی «پوروشا » تبدیل به «پراجاپاتی » و برهمن شد .در علم الاساطیر ، قربانی ، عملی است به غایت مقدس . اعضای «پوروشا » را خدایات از هم جدا کردند تا عالم هستی تحقق پذیرد ، تا سلسه مراتب هستی پدید آید تا ذات نامحدود ایزدی که شامل اضدادی چون نیکی و بدی ، سردی و گرمی، غم و شادی است مصداق بخشد . حال که آفرینش توسط قربانی واقعیت می یابد و وحدت کثرت می گردد ، وظیفه انسان این است که این پیکر در هم شکسته او را باز سازد و کثرت را به وحدت بازگرداند این نوسازی جسم «پراجاتی »به وسیله آیین قربانی صورت پذیرفته است .مفهوم دیگر «بازسازی » جسم پراکنده «پراجاپاتی »احیاء و تجدید عالم و بازگردانیدن چرخ حیات به نقطه اول حرکت و گردش آن است .
رابطه ا«گن»ی و«پراجاپاتی» بسیار پیچیده است در براهمانا «پراجاپاتی » را خدای سی چهارم می نامند .زیرا همه خدایات در ذات او جمع اند و او را به صورت کلی عالم می گویند .
اوپانیشادها
اوپانیشادها قسمت آخر وداها هست به همین علت آنها را «ودانتا» به شمار می آورند در تقسیم بندی مش هندو ، «اوپانیشادها » را جزء «آرانیاکاها » (aranyaka) دانسته اند . بسیاری از مطالب «براهماناها » در «آرانیاکاها» آمده و مطالب «آرانیاکاها » در «اوپانیشادها» منعکس است .براهماناها جهت مراسم عبادی خانوادگی وضع گردیده وآرانیاکاها باز زندیگ اجتماعی گوشه گیری می کرده و به سکوت جنگل دور دست پناه می برده اند .
چهار ودا به ، ریگ یا جور ، ساما و آتهاروا تقسیم شده است .بیشتر تعلیمات ودائی دستور عمل گروهی از مراسم و نهی از پاره ای دیگر بوده است .شاکارا در تفسر ایشا اوپانیشاد ، به منزله ظاهر و باطن و شریعت و طریقت و سنت هندو محسوب می شود . این دو طریق که برآن تمام اصول ودا بنیان شده عبارت اند از راه کردار و انجام تکالیف شرعی، که خاصیت آن تعلق و علاقه به عالم است و دیگری راه نهی از کردار که خاصیت آن تجرد از قیود عالم است . تعلیمات ودائی و طریق انجام دادن وظایف و مراسم عبادی بوده است حال آنکه اوپانیشادها طریق و راه وصول به عالم تجرد را می آموخته است
تبدیل براهمانا به دوره اوپانیشاد یکی از شگفتیهای اعجاز آمیز تاریخ فلسفه بشمار است آنچه در این تحول مایه شگفتی است ، درونی شدن مسائل و مباحث بزرگفلسفی و جهان شناسی است . این تغییر و تبدیل آنچنان دگرگونی ای ایجاد کرد که برای اولین بار مطالبی که زیر پرده استتار پنهان بود ، ناگهان حجاب اسرار خویش برداشت که تمام اصول هستی عالم وجود انسان را بررسی می کرد ، لخت و بی پرده با شیوه ای سحار و دلپذیر نمایان گشت .در اوپانیشاد، دگرگونی اندیشه نوعی گرایش حقایق بیرون به درون تلقی شده است .امروزه کمتر کسی می تواند ادعا کند که مفاهیم پیچیده ودا را که فرزانگان ژرف اندیش و عارف پیشه دوران کهن از طریق مکاشفه و با علم حضوری دیافته اند، درک می کند اوپانیشادها مستقیم و دلپذیر است و هرکس طالب حقیقت است مجذوب زیبایی شگفت انگیز آن گشته و دلباخته اندیشه بلند آن شده است .
قربانی باطنی
مسأله بزرگ اوپانیشادها جستجوی نیروهای مرموز طبیعت نیست بلکه فعلیت بخشیدن به واقعیت باطن و حقیقت درون است که بدان خود گفته اند .
در کوشتیا کی اوپانیشاد مساله درونی قربانی آتش به خوبی هویدا است .اوپانیشاد می گوید ریات ، پراتاردانا را قربانی باطن می خوانند و سخن را قربانی دم می کند و انسان لاینقطع و مادام العمر ، این دو قربانی ابدی و جاودانی را نثار خدایان می کند چون می دانستند از قربانی ظاهری آتش امتناع ورزیدند .
باز در همان اوپانیشاد ، گفته اند روح مسعودی که به آزادی ممتاز شده ، ابتدا به درخت ایلیا می رسد سپس به شهر سالاجیام راه می یابد بعد به کاخ آپاراجیتا . از دیدن او پراجاپاتی و ایندا که نگبانان آن کاخ اند پا به فرار می گذارند سپس روح رستگار به تخت خرد و فرزانگی راه می یابد و به بالین فروغ بی پایان می رسد . روح مسعود بانوک پااز آن بالین بالا می رود . از او می پرسند کیستی ؟ می گوید چهار فصل منم طفل زمان منم . منم آنکه از روشنایی خویش هستی یافته،من او برهمن روشنایی و مبدأ زمان است او ذات گذشته و حال عناصر است و توهمان حقیقت باطنی و تو آنجه باشی من نیز هستم.برهمن می پرسد کیستم من ؟روح مسعود بایستی بگوید راستی .
ارتباط عالم عینی و ذهنی
انسان آن حقیقت دو جانبه و دو پهلویی است که هم ابدی و هم فانی است هم دیو است و هم فرشته هم متعلق به عالم عنصری است و هم اتصال و پیوستگی جوهری به ذات ایزدی دارد.
برهمن و خدایان دیگر
کنااوپانیشاد ، مثالی اورده و نشان می هد چگونه تمامی خدایان مطیع برهمن اند و در مقابل نیروی بی همتای او هیچ .
اوپانیشاد می گوید که برهمن به خاطر خدایان در جنگی پیروز شد  خدایان این پیروزی از آن خود پنداشتند و دستخوش کبر و خودپسندی شدند . برهمن که از کبرآنان مطلع بود خواست آنها را بیازمایدو غرور آنها را در هم شکندپس خویشتن را به برکت نیروی خلاقه و متخلقه خود ظاهر ساخت . خدایان از شناسایی او غافل ماندند . خدایان ابتداء اگنی را مأمور کردند تا نزد او رود و از هویتش آگاه شود . آگنی به سوی آن ناشناس شتافت. برهم از او پرسید کیستی ؟ گفت من موکل آتشم و جهانی رامی توانم بسوزانم برهم بزرگ گاهی در مقابل او جای داد و گفت بسوزان آگنی شعله های خویش را برکشید ولیکن موفق به سوزاندن آن نشد .سپس وایو خدای باد نزد برهمن آمد و باز همان صحنه تکرار گردید .
معنی کلمه اوپانیشاد و تعداد و تفسیرهای اوپانیشاد
اوپانیشاد از سه جزء اوپا نزدیک نی پایین و ساد نشستن مرکب شده است و مراد آن تعلیمات شفاهی است که مرشدان به مریدان نزدیک می دادند . غرض اینکه تعلیمات اوپانیشادها را فقط بدانکسی می توان آموخت که بهره ای چند از وارستگی و فرزانگی برده و شایستگی پذیرفتن این کان خرد را تحصیل کرده باشد.
سرایندگان اوپانیشادها بنا به سنن هندو آن فرزانگان و شنوندگان احکام حق بودند که در قعر جنگلهای بکرهند ، خلوت گزیده اند و به خویشتن کاوی می پرداختند .
قریب به 300 اوپانیشاد در دسترس ماست که دیریه ترین آنها عبارتند از ایشا ، کنا ، کاتها ، پراشنا ، مونداکا ، ماندوکیا ، تی تیریا ، ایتاریا ، چاندگیا و بریهادآرانیاکا .مفسر بزرگ ودا «شانکارا »تفسیر هایی استادانه به این ده ، اوپانیشاد و شوتاشواتارا نگاشته است باضافه «کوشتیاکی »و ماهانارایانا و میتری ، اوپانیشادهای اساسی را تشکیل می دهد
تقسیم بندی اوپانیشادها
1-   گروه اوپانیشادها که شامل شش رساله اند بدین قرار اند بریهادآرانیاکا و چاندوگیا . اوپانیشاد که نمونه کامل آیین اوپانیشادها هستند به نثر تحریر شده اند  رسانه های دیگر شامل تی تیریا اتیاریا و کوشیتاکی است.
2-   -گروه دوم عبارت است از«گاتها»و«ایشا ها»،شوتاشواتا را»،«موندکا»،«ما ها نا رایا نا».
3-   نوشته های آنها با نوشته های اول فرق می کند شیوی نگارش این گروه از«ا  انیشاد ها »بیشتر به سانسگریت کلاسیک شبیه است این گروه عبارت است از«پراشنا»،«میترا»،«میترایا نی یا»وماندوکیا»که به«آتها رواودا »مربوط است.
4-   «اپانیشاد ها»ی که رساله هایی هستند که خاصیت اولی خود را از دست داده اند . به فرقه های گوناگون و مکاتب مختلف فلسفی تعلق یافته اند مهمترین اوپانیشادهای این دسته ، متعلق به مکتب یوگا است و تحت عنوان «یوگا اوپانیشاد » آمده پاره ای از این اوپانیشادها برسایرین تقدم و الویت دارند و به طور عمومی عبارتند از آتمابودا نارایانا ، اراتهاو اشیرا ، کیوالیا( که مربوط به فرقه شیوا پرستان است .برهماویدیا ، جابالا ، آرونیا ، سانیاسا و یوکاتاتوا .
اسامی اوپانیشادها و تفسیر وترجمه آنها در عصر جدید
هنگامی که سرودهای ودا به شکل مجموعه گرد هم آمدند مراسم عبادی و آیین نیایش سینه به سینه انتقال می یافت و این جریان در سراسر کشور هند انجام می پذیرفت ، این تعلیمات ، به صورت براهماناها نظام یافت.اولین ترجمه اوپانیشادها که در دسترس ما است برگردانده فارسی آن تحت عنوان سر اکبر ، تحریر شده است .
این ترجمه به مدد علما و دانشمندان هند انجام پذیرفته و داراشکوه اوپانیشاد به فارسی برگردانده است .ترجمه فارسی اوپانیشادها برای نخسین بار توسط آنکتیل دوپرن به زبان لاتین ترجمه شده و مغرب زمین برای اولین بار از مندرجات اوپانیشاد آگاه گشت ، به طوری که فیلسول نامور آلمانی ، شوپنهاور در باره آن نوشت . من مطمئن هستم که کشف فلسفه هند برای قرن نوزدهم همان اهمیت دارد که کاشف فلسفه یونان برای دوره رنسانس .سی سال بعد رام موهان روی اوپانیشاده را به زبانهای بنگالی هندی و انگلیسی برگرداند و به هزینه خود آرا به طبع رسانید و بعد از آن اوپانیشادها از اصل متن سانسکریت، به زبان های انگلیسی آلمانی و فرانسه به همت دانشمندانی چون ،کلبروک کال و رنیو و ماکس مولر و پل دوسن ترجمه شد
آیین اوپانیشاد
در این چندین جریان فکری که تارو   پود این رساله ها بشمار می رند کلیه تعلیمات اوپانیشادها است همانندی محض و پیوستگی دو اصل فلسفی یعنی آتمان و برهمن است و این دو واقعیت دو قطب بزرگ و حقیقت مطلق در عالم صغیر و عالم کبیر است
جریان دیگر مبحث وحدت وجود است که در کثرت منتشر می شود و کثرت در وحدت مستغرق است
جریان سوم اشاره به مفهوم یک نوع آفریننده و پروردگار بزرگ و بی همتا است که جهان تحت فرمان روایی واستیلای او ست و اوست که چرخ گیتی را می چرخاند .
بانیان بزرگ مکتب ودانتا چون شانکار رامانوجا نیم بارکا والابا از اوپانیشاد ها اتخاذ سند کردند .
مفهوم آتمان
اساس تعلیمات اوپانیشاد این است که آتمان مساوی با برهمن است . مفهوم آتمان در ریگ ودا هم به ذات عالم اطلاق شده و هم به دم نفس هو که هستی بخش حیات است تعلق گرفته است آبمان به معنی ذات و واقعیت درون انسان تعبیر می کند .
در بربهادآرانیاکااوپانیشاد یا جنیاولکیا در پاسخ شاگرد خود می ترئی که در باره اسرار آتمان از او سوال کرده است می گوید آنجایی که دوگانگی باشد آدمی چیزی دیگری می بیند چیزی دیگر می شنود چیز دیگری می شنود ، چیز دیگری می اندیشد چیزی دیگری لمس می کند و چیز دیگری می شناسد و چیز دیگری می شناسد ولی چون همه چیزآتمان گردد دیگرکه چه را بیند ، دیگر که چه را بوید دگیر که چرا چشد و که چه گوید و چه اندیشد آنرا که شناخت ، آنکه به وسیله خود او ، همه چیز شناخته می شود .
مفهوم برهمن در اوپانیشاد
بهرمن اصل  ممتاز عالم عینی است. او هم ساکن است و هم متحرک ، هم دور است و هم نزدیک او در جنوب و شمال و در همه جا هست . همانگونه که تمام رودهایی که از اقیانوس سرچشمه می گیرد باز بدان باز می گردند  همان طور همه چیز از برهمن صادر می شود وبه او باز می گردد .
نتیجه فرضیه آتمان و برهمن شامل نکات زیر است :
-        مبحث وحدت وجود
-        آتمان را که شخصیت داننده وجئد مااست نه می توان شناخت و نه می توان در بند تفکر در آورد
-        آتمان یگانه واقعیت و واقعیت واقعیت است
معاد وسیر روح در سلسه مراتب هستی
مطالب مهم اوپانیشاد به چهار مبحث بزرگ تقسیم می گردد
-        الهیات وآیین برهمن
-        جهان شناسی و آیین تکوین عالم
-        روان شناسی و آیین روح
-        معاد و سیر روح در سلسله مراتب هستی
یاما نمونه اصلی بشریت و داد خواه ارواح مردگان بوده است. ولی اوپانیشاد به مبحث مجازات و پاداش آخرت ، مسئله نوی افزوده که نظیر آن در ودا صراحتا یافت نمی شود وآن سیر روح در سلسله مراتب هستی است .
نقطه قانون کارما
در بریهادارانیاکا اوپانیشاد درباره جدایی روح از جسم آمده :بدانگونه که کرم موجود در برگی ، چون باتنهای آن برگ رسید قرارگاه دیگری گرفته و پیکر خودش را رها کند آنرا بی حسن و حان می گرداند و قرارگاه دیگری جسم می گیرد و خویش را اندر آن جمع می کند.
اوپانیشاد می افزاید آدم نیک کردار به نیکی می گراید وبد کردار به بدی . با کردار فرخنده ، فرخنده توان شد و با کردار گناه آلود گناه کار . اوپانیشاد می گوید که انگیزه کردارهای انسان همان حس تمایل است و روح مشحون از این جسم تمایل است و باشداراده نیز بدانگونه خواهد بود .هر آنگونه که اراده باشد کردار نیز بدانگونه انجام خواهد شد و هر کرداری که روح انجام دهد نتیجه ای متناسب بان به دست خواهد آورد.
نجات و آزادی
در اوپانیشاد نجات و آزادی نتیجه منطقی فرضیه معاد و سیر صعودی ارواح در سلسله مراتب هستی است .
 
سرود ریگ ودا نمود حقایق روانی انسانند:این محقق معتقد است که دین ودا قبل ازپیدایش مکاتب فلسفی یونان باستان موجود بوده است.
پاکشا مؤلف علم الاشتقاق ودایی می گویدبینندگان ودایی آنها بودند که  تجربه مستقیم ازکنه واقعیت داشته اند.

Template Design:Afzadi