هر چند كه پيران بزرگ بغداد مانند جنيد نهاوندي و سري سقطي وابوالنجيب سهروردي و شهاب الدين عمر سهروردي در بلاد جبال برخاستند . در علت شكوفايي و پرباري تصوف در بغداد و خراسان بلاد جبال محيط مساعدي براي توسعه تصوف و عرفان نشد.

بلاد جبال شامل دي, همدان , و اصفهان و قم و كاشان و دينور و كرمانشاهان و تا حدود آذربايجان را شامل مي شد.
مركز فعاليت معتزله , مشبهه و شيعه بود همچنانكه شعر و ادب فارسي در اين نواحي رونق نداشت شايد علت عدم رونق زهد و تصوف در اين نواحي بود .

با اين حال تعدادي مشايخ صوفيه هم از نواحي عراق و جبال برخاسته بودند ولي غالب آنها يا با مشايخ بغداد و خراسان مربوط بودند يا بيشتر عمر خود را درخارج از محدوده جبال مثلا" در شام و مصر و حجاز بسر مي بردند . از جمله اين مشايخ ممشاد دينوري ( قرن سوم ) از همعصران جنيد و به روايتي با او مكاتبه داشت و ابوبكر كساني ( قرن سوم ) اهل دينور كه با حنيد ارتباط داشت و مظفر قرميسيني يا كرمانشاهي بود كه با ابوعبيد ا … خراز ( قرن 4 ) هم صحبت بوده و ابراهيم بن شيبان هم در وقت خويش شيخ جبال محسوب مي شد .( متوفي 337 )
با ابراهيم خواص و ابوعبيد ا … مغربي صحبت داشته است از مشايخي كه در خارج از حوزه جبال بيشتر مي زيسته اند صانيع دينوري و ابوالعباس دينوري و ابوبكر دينوري و از نامداران مشايخ جبال علي بن سهيل اصفهاني از اقران جنيد , ابوبكر ابهري از اقران شبلي بود ممشاد دينوري در نزد سهرورديه هند به عنوان يك تن از مشايخ قديم سلسله ذكر شده است .
حافظ ابي نعيم اصفهاني ( قرن چهارم و پنجم ) احمد بن عبدا … بن اسحاق بن موسي بن مهران نام داشت است علاوه بر جنبه تصوف به عنوان حافظ و محدث و مورخ نيز قابل ذكر است . اثر عظيم وي مربوط به تاريخ تصوف است كه حليه الاوليا و طبقات الاصفيا نام دارد وي ارتباط اين كتاب را با لبس صوف كه خود وي رساله مستقلي درين باب دارد تبيين مي كند و شرح حال 649
تن از نساك و زهاد را كه وي صوفي خوانده بيان مي كند ذكر خلفاي چهار گانه به عنوان پيشروان صوفيه در واقع معرف فصد عمده اوست و مي خواست تصوف واقعي در آنچه مايه تشنيع وملامت اهل تصوف شده بود باز نمايد . وي بين فقه و تصوف را جمع كرده بود در تصوف تربيت يافته چعفر خلدي و مشايخ ديگر بود . در بيشتر مأخذ داريم انتساب وي به مذهب شافعي است .
در همين سالهايي كه حافظ ابي نعيم در اصفهان اخبار صوفيه و اوليا را در يك نوع دائره المعارف عظيم جمع و تدوين مي كرد بابا طاهر همداني برخاسته بوده قديمي ترين جايي كه فعلا" چند نمونه از اشعار منسوب به بابا طاهر را در دسترس پژوهنده مي نهد يك مجموعه خطي است مربوط به سال 848 به شماره 2546 در موزه قونيه است و كاتب از گوينده اشعار بابا طاهر به عنوان قدوه العارفين نام مي برد به هر حال با جمع آوري اشعار وي به زحمت بر حدود هشتاد دو بيتي بالغ مي شد . اولين بار كه اشعار منسوب به او انتشار يافته است حدود قرن نهم هجري است . در هر حال انيكه نام باباطاهر جزو پيروان و اوليا اهل حق مذكور است ارتباط او را با اين فرقه كه خود از تأثير عقايد گنوسي قبل از اسلام خالي نيست نشان مي دهد . اينكه ذكري هم در كتب موفيه چون تذكره الاوليا نفحات الانس و جز آنها از باباطاهر در بين نيست حاكي از آن است كه طريقه او نزد مشايخ صوفيه معهود يا مقبول نبوده است .
با اين همه بعد از عين القغ و احتمالا" به سبب تأثير آثار او , ذكر باباطاهر در ادب شفاهي صوفيه تدريجا" انتشار يافته است . از وقتي كه نام او در مجموعه ها و تذكره ها در ميان مي آيد باباطاهر مي آيد باباطاهر هر با لهجه اي كه ظاهرا" شيخ و مرشد واقعي عين القضاه , شيخ بركه نيز به همان لهجه سخن گفته است و جنبه مرموز تعاليم او كه به هر حال مي بايست در احوال قاضي همدان تأثير قوي داشته نيز مي تواند حاكي از وجود رابطه اي باشد بين عين القضاه و باباطاهر .
مشروحي كه به اشعار باباطاهر پرداخته است 1- الفتوحات الربانيه في اشارات المهدانيه 2 – شرحي هم كه ظاهرا" مبتني بر همين فتوحات الربانيه بوسيله جاني بگ العزيزي 3 – شرحي هم بنام ايضاح از ملا سلطان گنابدي است و علاوه بر كلمات قصار كه به اشارت مشهود شده تأليف 21 رساله ديگر را هم به او نسبت داده اند . كلمات قصار بدينگونه به تعريف و اشاره مي ماند و 23 باب است شايد آن 22 رساله هم كه به باباطاهر منسوب است عبارت از همين ابواب كلمات قصار در يك نسخه خاص باشد . عشقي كه در اشعار باباطاهر از آن صحبت مي شود مثل آنچه نزد اكثر صوفيه هست انساني دارد و به آساني نمي توان آن را چيزي وراي عشق مجازي يافت . اشاره به تنهايي , غربت و آمادگي شاعر در خيلي از آنهاست كه پر از درد و رنج است .
سادگي , بيان و صداقتي در اشعار وجود دارد بيان عتاب آلود باباطاهر با سلطان طغرل يادآور طرز فكر پيروان اهل حق است .
عين القضاه نام اصلي وي ابوالمعالي عبدا… بوده در قرن پنجم در همدان بدنيا آمده و در جواني اوقات خويش را صرف ادب و بلاغت كرده ولي چندي بعد به علم شريعت و تصوف رغبت يافت در 21 سالگي كتابي بنام غايه البحث عن معني البعث نوشت آشنايي او با احمد غزالي كه تا پايان عمر شيخ احمد ادامه داشت او را از علم كلام به تصوف كشانيد و البته شوق و علاقه قاضي همدان را به عرفان وتصفيه باطن مي كشانيد آشنايي او با شيخ بركه بود . عين القضاه صوفي شاعر , حكيم , فقيه و متكلم بود و از حديث جامعيت و احاطه در رشته هاي گونه گون معرفت به غزالي شباهت داشت . تنها رساله شكوي الغريب وي , مخزني است از الفاظ و اصطلاحات مربوط به معارف مختلف از ادب و شعر و تاريخ و حكمت و علوم كه وي از آن بهره داشت از آثار قاضي غير از شكوي الغريب عبارتست از فريده الحقايق به عربي , تمهيدات به فارسي و مكتوبات رساله لوايح ( به شيوه سوانح احمد غزالي ) و رساله يزدان شناخت و تعدادي رباعيات و قطعات بدو منسوب است و رساله كوتاه بنام رساله جمالي . در باب ابليس اقوال او ياد آور سخنان شيخ احمد غزالي و حلاج است . در باب عشق هم بيان دو عارف مذكور را دارد . در تمهيدات از عشق به زبان اهل فلسفه سخن مي گويد از عرض و جوهر سرانجام عين القضاه را بن هر گفته مولف تتمه صوان الحكمه به خاطر عداوتي مي داند كه بين وزير ابوالقاسم با خود او وجود داشت موجب قتل وي شد كه عين القضاه همداني را در هفتم جمادي الاخر 525 در همدان دار زدند در سن 33 سالگي .