اهریمن در ادبیات دینی ایران

اهريمن به معناي ابليس و ضد خدا در آيين زرتشت است. به نظر ميرسد اهريمن داراي مفهوم بنيادي در آيين زرتشت است «شواهد اندكي در اين زمينه در گاتها ديده مي­شود كه شايد از منابع ديگري بتوان به دست آورد. اما انديشه اهريمن در طي قرن­ها دچار تغيير و تحول شده است.

در گاتها «انگيزه مينيو در مقابل سپنتا مينيو قرار دارد كه هر دو اينها در انتخاب اوليه نقش اساسي دارند « اين هر دو در زندگي انسان و سرنوشت جهان نقش اصلي را بازي مي­كنند. اين مشخصه يعني بازي انتخاب «در كيهان شناسي كتاب­هاي پهلوي از قلم افتاده است«جايي كه اهريمن نقش مقابل تهمورمزدا را به عهده دارد. ساير متغييرات معنايي اهريمن بستگي به تفاوتهاي سطح فرهنگي و يا آگاهي دارد. به تعبير ديگر «آنجايي كه اهورمزدا حضور داشته باشد «اهريمن غايب است «به زبان ديگر» اهريمن وجود مادي ندارد. به تعبير عوام «اهريمن به شكل اسبي در مي­آيد كه به مدت سي سال به وسيله Taxma سواري مي­كند. بازنگري شواهد زير به صورت گاه شماري است.

 گاتاها نام انگره مينيو تنها يك بار تكرار شده «آن هم زماني كه روح توام بخشنده آنتي تز مطلق خود در مقابل ابليس را در همه چيز اعلام مينمايد. اين همان روحي است كه يكي از روح دوقلو است كه موجب انتخاب بزرگ ميشود (يسنا 3و30) اگرچه لقبي كه استفاده شده «آگا» (شريرلنه) ناميده ميشود و اين همان چيزي است كه در يسنا 5، 32 به آن اشاره شده است «زمانيكه آكا مينوي انسان را فريب داده است. بر اساس يسنا 3، 32 «شيطان زاده انگره مينيو نيست «بلكه فرزند آكم مانا مي­باشد (تفكر شريرانه) اما در يسنا 6، 30 اين شيطان فريب دهنده است كه آنها را وادار به انتخاب بدترين تفكر مينمايد.

 خاستگاه شرارت گفته ميشود كه براساس يسنا 13، 32 خاستگاه بدترين تفكر است كه ز انگره مينيو نيست. انتظار ميرفته كه آن تصور آخري بر جهنم حاكميت داشته « چرا كه او مرگ را آفريده و اينكه چگونه در پايان «بدترين وجود يا هستي» فريب دهندده است. (يسنا 4، 30)

 در مقايسه با اعتقادات هندي كه همان تفكرات ايراني را در بر دارد «قبل از زرتشت» خدايان و شياطين بخصوص شياطين مرگ وجود داشته­­اند. وايو Vayu از بزرگترين خدايان بوده «خدايي هم چون يانوس رومي كه داراي دو روح متضاد بوده. در مورد تولد دوقلوهاي شگفت انگيز نيز داستان­هايي وجود داشته «البته اينها اسطوره نبوده­اند. زرتشت كه اعتقاد به يك خداي متعالي را مطرح نموده «در پي توضيح وجود شر به عنوان حقيقتي از زندگي انسان بوده كه در نتيجه انتخاب آزاد «مطرح مي­شده است. اسطوره دو روح چيزي است كه زرتشت براي انتخاب­هاي هر فرد انساني قايل است. شك نيست كه اين هر دو فرزندان اهورامزدا هستند « چراكه اين دو روح دوقلو هستند و براساس يسنا 3، 2، 47 اهورامزدا پدر يكي از اين دو است . قبل از انتخاب «هيچ يك از آنها شر نيست. بنابراين در اينكه انگره مينيو فرزند اهورا مزدا باشد «هيچ نكته شگف­انگيزي وجود ندارد. برادري اورمزد و اهريمن » موضوع متفاوتي است «اورمزد جايگزين روح بخشنده شده است و براساس نظريه ارتودكس» انتخاب به معناي اصلي­ترين مفهوم پيامبري است.

 هفت فصل. اگر چه در يسنا 5، 44 گفته شده كه اهورامزدا روشنايي و تاريكي را آفريده «اما در يسنا 1، 37 «اهورامزدا خالق نور » زمين و همه چيزهاي خوب است «بنابراين از اين متن به اين نتيجه مي­رسيم كه خالق تاريكي» انگره مينيو است.

 اوستاي جوانتر: براساس ودا 47، 19 و يسنا 43، 15 «جايگاه انگره مينيو و سلطنت وي در جهان تاريكي است كه وجود خارجي ندارد. بر طبق ودا 1، 19 و 44 » او در شما «منطقه ابليس» سكونت دارد.

 انگره مينيو رياست همه ديوان را به عهده دارد و براساس ودا 1، 19 «44-43» ديو ديوان ناميده ميشود. به عبارت ديگر شاه شاهان ناميده ميشود. انگره مينيو هم چنين گفته ميشود كه خالق ديو و يا پدر آنهاست.

 نبرد بين اين دو روح براي مالكيت جهان در يسنا 46، 19 اشاره شده و در جاي ديگر از يسنا و وداها «اين دو را خالق جهان ناميده است. اما در ونداد و در فصل اول آن» با تصوير ديگري روبرو مي­شويم: خالق جهان اهورا مزداست نه آنگرا سپنتا و در آفرينش هر يك از 16 كشور به وسيله اهورامزدا «انگره مينيو» بيماري را در پاسخ به اهورا مزدا خلق نموده استاين تغيير در موقعيت اهورا مزدا» تشبيه به اين روخ بخشيده «بايستي در قرن چهارم قبل از ميلاد اتفاق افتاده باشد» زمانيكه ارسطو به تقابل اورمزد و ارمانيوس اشاره مينمايد.

 در آغاز آفرينش «نيايش اهورا مزدا» انگره مينيو را به جنگ طلبيد (يسنا 15، 19) انگره مينيو «تاريكي را خلق كرد (يسنا 8، 9) «اما او از فريب ميترا دچار هراس شد (يسنا 97، 10 و 134) او در خلقت آسا شكسته شد (يسنا 77، 13) اما بايد در زمان تولد زرتش از زمين فرار ميكرد. معهذا او پيامبر را با وعده سلطنت جهان در صورتيكه ايمان مزدا را رد كند اغوا كرد. با اجتناب زرتشت او سپاهيان شر را براي حمله به او گسيل كرد اما زرتشت آنها را فرار داد. او مي خواست آبها را از جريان باز دارد گياهان را از شكوفايي باز دارد اما فروهر همه جا حضور داشت و برعليه شر بود و قادر به نابودي تستريا نبود (يسنا 78، 71، 13، 12، 13). در نبرد نهايي «او شكست ميخورد و به ناتواني مي­رسد. (يسنا 96، 19). روايت عجيب و غريب تاكسما يوروپي Taxma Urupi سوار بر انگره مينيو به مدت سي سال «دوبار در اوستا تكرار شده است (يسنا 12، 15، 29، 19).

 

زروانيسم Zurvanism: تقريباً همزمان با ظهور اهورا مزدا- انگره مينيو «پرسش مربوط به منشا آنها پيش آمد. زوروانيسم پاسخي به اين سئوال بود. ادموس رودس معاصر ارسطو به نقل از دمسكيوس (قرن پنجم- ششم قبل از ميلاد) از خود اين سئوال را مي­پرسيد كه ايرانيان باستان از چه خردي برخوردار بودند. ادموس پاسخ داد: براي بعضي اين زمان است و براي برخي اين فضاست كه اورمزد و اهريمن در آن نقش دارند و يا به عبارت ديگر روشنايي و تاريكي است كه قبل از اينها به وجود آمده. زوروانيسم از آن پس در سراسر ايران گسترش يافته است. درست زماني كه يك راست دين در زمان ساسانيان سعي داشت دين خود را با معرفي توسار و كر در به عنوان قهرمانان خود تعريف و تبليغ نمايد. برخي ويژگيهاي زورانيسم در آيين مزدك حفظ شده. اين دليلي است بر اينكه زروانيسم قبل از راست ديني كه اسناد آن يعني كتب پهلوي موجود است. وجود داشته است. دليل ديگر اين است كه براساس آيين زرتشت كه از راست ديني ناپديد شده در زروانيسم باقي مانده به اين معنا كه اهريمن همان انتخاب شر است. او ميگويد اين بدان معنا نيست كه من قادر به انجام عمل خير نيستم بلكه به آن معناست كه من نمي­خواهم عمل خير انجام دهم و براي اثبات اين امر او طاووس را خلق كرد. نويسنده ارمني مسيحي قرن پنجم ميلادي از نيك كلب Eznik of Kolb معتقد است: انسان با شر متولد نشده بلكه شر را اكتساب نموده است. براساس قسمتي از مانويت آيين زروانيسم نسبتاً زودتر از ساير ايان ايراني بوده و بر اساس اين آيين اهورمزدا و اهريمن دو بردار هستند و براسا اين دكترين نتيجه اين دو برادر نابودي آنها خواهد بود. از نيك كلب معتقد است كه زروان آغاز هر چيزي است و براي داشتن فرزند هزاران سال قرباني كرده است. تا اينكه پس از اين قرباني ها دوقلويي به دنيا مي­آيد كه يكي از آنها خوب روشن و خوشبو بوده به نام اورمزد و ديگري شد تاريكي و بدبو به نام اهريمن بوده و او سلطنت جهان را بين اين دو تقسيم ميكند. اهريمن پادشاه جهان خاكي ميشود و اورمزد كه به عنوان يك روحاني بالاتر از اهريمن بوده به جهان ماورا حكومت مي كرده.

 پيدايش و ظهور اهريمن دقيق تر محاسبه شده. زمانيكه زروان قرباني هاي خود را تقديم ميكرد او در مورد اعمال خود دچار شك و ترديد شد و از اين شك و ترديد اهريمن به وجود آمد. نويسنده سوري تئودور ابوقراء همين اعتقاد را بيان مي دارد كه اعتقادات وي را شهرستاني به ثبت رسانده است او معتقد است شر در كنار خير است و خير و شر لازم و ملزوم يكديگرند و اين منشا شيطان است. براساس تفكر اهريمن را خدا آفريده است اما مانند خدا ابدي نيست. اهريمن از شك به خداوند به وجود مي آيد. اورمزد زمين آسمان ها و همه چيزهاي خوب و زيبا را خلق كرده است اما اهريمن شر و هر انچه شر است را خلق كرده است. اورمزد ثروت را و اهريمن فقر را خلق كرده است.

 گام بعدي كه در منابع زروانيسم به آن اشاره نشده اما در پاك دينان ذكر شده است پيماني است كه بين اورمزد و اهريمن وجود داشته و بيش از 9000 سال جنگيده­اند. براساس تفكر ارتدوكس اورمزد سلطنت دوران را براي مدت معيني به اهريمن پيشنهاد كرد كه مبارزه را پذيرفته بود و بر عكس براساس Menog Xrand اين اهريمن بود كه يك معاهده 900 ساله با اورمزد منعقد كرد و زمان آن را نامشخص اعلام نمود. اما زاتسپرام ميگويد اين زروان بود كه اين معاهده را به اهريمن پيشنهاد كرد. ما نمي گوييم كه اين پيشنهاد به اورمزد شده بود اما سخن ما اين است كه وقتي اهريمن پيشنهاد صلح اورمزد را در كرد چاره اي نبود جز تعيين زماني براي نبرد با اهريمن. اما اين نظريه زروان است كه به نظر منطقي است. چرا كه درك اين مطلب سخت است كه چرا اورمزد به اهريمن پيشنهاد صلح مي دهد در حالي كه مي داند پيروزي با اوست در حاليكه براساس تفكر زروانيسم اين زروان است كه قدرت را بين پسران خود اورمزد و اهريمن تقسيم ميكند. شايد نظريه هزاره اساساً يك تفكر زرواني باشد كه كل تاريخ جهان به تعداد سالهاي ثابتي تقسيم ميشود و به هزاره هايي ختم ميشود.

 براساس چندين منبع غير ارتدوكسي و براساس نوشته از نيك وقتي اهريمن ديد كه اورمزد همه مخلوقات زيبا را آفريده است اما هنوز نميدانست نور و روشنايي چگونه آفريده شده است به همين دليل با ديوان و شياطين مشورت كرد و گفت: اگر او عاقل باشد مي بايستي به سوي مادرش بازگردد و خورشيد به عنوان پسر وي متولد شده باشد و بايستي با خواهرش آميزش داشته باشد تا ماه متولد شود. اين داستان هم چنين به نظر يك داستان زرواني به نظر ميرسد. چراكه براساس اعتقاد مانوي كساني كه معتقدند اورمزد و اهريمن برادر هستند معتقدند كه يك ديو يا شيطان به اورمزد آموخت كه نور و روشنايي را خلق نمايد. اسطوره ديگري از سوريه ميگويد كه هنگاميكه آب به سمت اهريمن آمد اهريمن به اورمزد گفت: حيوانت تو نبايد از اين آب استفاده نمايند.

 اورمزد سرگشته و حيران شد تا اينكه يكي از ديوان يا شياطين اين پاسخ را به او الهام كرد: آب را از زمين من بردار. سپس قورباغه­اي كه اهريمن خلق كرده بود تمام آب را نوشيد و اورمزد بار ديگر پريشان شد تا اينكه مجودات اهريمن بار ديگر به كمك وي آمدند. يك مگس وارد بيني قورباغه شد و قورباغه همه آبي را كه نوشيده بود بالا آورد. نكته قابل توجه در اينجا تجاوز به قدرت مطلق اورمزد و اصلاح حماقت اهريمن است. در سايه اينگونه تفكرات به نظر عاقلانه مي رسد كه اهريمن يك نحله فكري و يا آيين ديني را اراوه داده است.

 آيين ديني اهريمن: پلوتارك ستايش كنندگان اهريمن را در متن دنكارد مورد تاييد قرارداده است. اولين ستايش كنندگان اهريمن (ايزيس و اوزيريس 46) ميگويد كه زرتشت با پارسيان آموخت تا براي رهايي از بيماري براي آريمانيوس قرباني كنند. براي كوبين گياهي به نام اومومي در هاون آنها عالم اسفل و تاريكي را طلب مي كردند و سپس اين گياه كوبيده را با خون گرگ مخلوط مي كردند و آن را در مكاني بدون نور خورشيد قرار مي دادند. و دنكارد مي گويد: آداب و تشريفات منحرف شيطاني و نادرست جادوگران شامل ستايش اهريمن نابوود كننده است. اينگونه آيين ديني بايستي به رازهاي ميترا رسيده است جاييكه اين فداكاري ها Deo Arimanio يافت ميشوند.

 كتيبه هاي درياي مرده شيطان ارتباط توازني و نه تاريخي في ما بين اسطوره ايراني و دكترين اين دو روح وجود دارد. نفوذ ايرانيان به ويژه در و يا پس از خروج يهوديان از بابل ممكن است در تغيير مفهوم شيطان به عنوان خدمتكار خداوند به اين نوع از تفكر كمك كرده باشد. ترفيع مقام شيطان در دو نسخه متوالي آشكاراست: سموئيل 24 اشعار ميدارد كه چگونه خداوند بر قوم اسرائيل خشم گرفت و چگونه داوود را براي هدايت قوم خود برانگيخت. در 21 واقعه تاريخي شيطان جاي خدا را گرفته است: و شيطان در مقابل اسرائيل ايستاد و داوود را براي شمردن اسرائيل تحريك كرد.

 مانويت: از نقطه نظر عرفاني مانويت نام و ريشه در تمدن ايراني دارد. براي مثال آز اهريمن ديو و پري براي هميشه زنداني ميشوند. برعكس در عرفان ايراني آز انساني با روح اورمزد و جسم اهريمن است. در دوره سفديان نام برابر اهريمن سيمنو بوده كه مفهوم يكساني دارند.

 متون پهلوي: نام اهريمن اغلب به عنوان علامت اغوا و فريب استفاده مي شده. خيلي به ندرت اين كلمه به جاي گاناك منوگ روح متعفن استفاده مي شده. واضح است كه بوي شر مورد تاكيد بوده زيرا بوي ناخوشايند يادآور مرگ بيماري تعفن و غذاي فاسد است. تعداد زياد ساحره در اين متون بر طبق يسنا 20، 31 تاريكي غذاي متعفن و زوزه هاي گرگ است. گفته مي شود صداي اهريمن صداي وحشتناكي است. چرا كه اهريمن نقطه مقابل اورمزد است كه خوش صدا و خوشبو است. كتب پهلوي هيچ اشاره اي به انتخاب اين دو روح در آغاز همه چيز بين خير و شر ندارد. يكي از اين دو نيرو در بالا و ديگري در پايي قرار دارد و بين آنها فضايي خالي وجود دارد. به نظر مي رسد كه اين دو نيرو براي ابديت در اين جايگاهها قرار خواهند داشت تا زمانيكه اهريمن سبب حركت اين وضعيت شود و طبق روايات زروان اورمزد و اهريمن برادراني هستند كه از يك رحم آمده اند.

 اورمزد از وجود اهريمن آگاه است و هم چنين از احتمال حمله اي از آن جانب مطمئن است. در مدت سه هزار سال اول اهريمن از وجود اورمزد آگاه مي شود اما به تسلط خود مطمئن است و در پناه تاريكي به خلق شياطين مشغول مي شود تا تدارك نبردي را با اورمزد ببيند. در حاليكه اورمزد آتش را خلق كرده و جهانن در كنار آتش در حال توسعه استو اورمزد با نيايش آهونوار پيروزي نهايي خود بر اهريمن را نشان مي دهد. اهريمن به دنياي تاريكي برمي گردد و براي سه هزار سال ديگر پنهان مي شود. در پايان اين دوره اهريمن كه در مقابل تشويق هاي شياطين مقاومت كرده بود به وسيله Jeh فاحشه اي كه خود را تسليم اهريمن كرده بود دست به حمله مي زنند اين حقيقت كه تمامي زنان يائسه مي شوند از اين افسانه ريشه مي گيرد. اهريمن سپس به آفرينش اورمزد حمله مي كند. او از همه بدي ها و عناصر شرور استفاده مي كند. براساس نسخه پلوتارك اورمزد حافظه كيهاني را حفظ ميكند و 24 خدا خلق مي كند و آنها را در يك تخم مرغ جاي ميدهد اهريمن نيز ارواح شر برابر با اين تعداد مي آفريند و در اين تخم مرغ يا نيمكره جاي مي دهد كه تركيبي از خير و شر آفريده مي شود. كليت جهان به دو نيمه تقسيم مي شود. كه يك نيمه متعلق به اورمزد و يزدانهاست و نيمه ديگر متعلق به اهريمن و ديوان است. نبرد بين اورمزد و اهريمن در درون هر انساني در كل جهان ادامه مي يابد.

 اما اين نبرد نابرابر است چرا كه اهريمن احمق است. دو نظريه پرداز ديني (زاتسپرام 23، 3 و نويسنده اسكندگومانيك آشكارا ديده­اند كه جهاني كه اورمزد خلق كرده است هم چون تله اي براي اهريمن است. نظريه پرداز ديني ديگري به نام مردان فاروكس در اثر خود به نام دادستان اين رفتار و منش الهي را به نحوي متفاوت داوري ميكند. او معتقد است عدالت خداوند و خوبي براي تنبيه اهريمن خلق شده و دليل خلق جهان تنبيه اهريمن بوده است. اورمزد با قدرت مطلق خود ميتوانسته اهريمن را از تجاوز به دنيا باز دارد اما اهريمن قادر بوده كه از بيرون به اين جهان آزار برساند.

 يك تصوير جالب از اهريمن و ماهيت وي در دنكارد ديده ميشود: اهريمن هرگز وجود نداشته و وجود نخواهد داشت و نتيجه منطقي وجود وي تقريباً آنتي تز كامل اورمزد است. معناي اين مفهوم در دادستان 3، 2، 18 نشان داده شده است. از آنجاييكه اورمزد از طريق آفرينش خود در دنياي مادي حضور دارد اما اهريمن وجود ندارد. اشكالي كه اهريمن به آن صورت در مي آيد مانند مار مگس، تمساح و يا انسان و همينطور اشكال مخلوقات وي از آن خود آنها نيست بلكه براي مدت زمان محدودي وام گرفته شده­اند و در زمان زرتشت از بين رفته­اند.

 اين مفهوم اخلاقي مايل به كم رنگ نمودن نبرد انسان با اهريمن به يك نبرد معنوي در درون روح انسان است. يك ديدگاه فلسفي تر ديگر از ديدگاه Zaehner است كه اورمزد در ابتدا و در آغاز به عنوان يك دانا و عاقل به صورت بالقوه وجود داشته است. اين آگاهي به دنبال چيزي خارج از آن است و به كسي بر نميخورد چيزي است كه بدون اراده خدا از خود خلق شده است و اين موجود خود توليد شده چيزي نيست غير از اهريمن.

 آخرت شناسي: نقطه نظرات مربوط به سرنوشت غايي اهريمن است اينكه آيا او به موجود بي قدرتي تبديل ميشود و يا مضمحل ميشود. براساس اعتقاد بندائيسم و ماه فروردين 38 اهريمن در نهايت به همان سياه چاله اي كه بار اول ازطريق آن پا به دنيا گذاشته از اين دنيا خارج ميشود. براساس كتب پهلوي اين روح دشمن رشد ميكند و به نهايت مي رسد و در نهايت فغان بر مي آورد كه من اين آفرينش را به وجود آورده ام و آز شيطان زاده اهريمن به نابودي يكديگر برمي خيزند و در نهايت اورمزد بر اين روح شرور غلبه ميكند.

 تصاوير اهريمن: اهريمن به شكل انسان به تصوير كشيده شده و در نقش رستم در دوره اردشير اول پادشاه ساساني به زير اسب اورمزد مضمحل شده و به تصوير كشيده شده. مانند اورمزد كه به شكل پادشاه است تصوير اهريمن تصوير آيينه ايست از اردوان پنجم كه زير پاي اسب اردشير به تصوير كشيده است، اما اهريمن در اين تصوير گوش هاي حيوان و گيسواني مار مانند دارد. شخصيتي كه زير پاي اورمزد و اردشير دوم در طاق بستان ديده ميشود احتمالاً اهريمن است.

 روايت هاي فارسي و صدار: در ميان روايات متفاوت از اهريمن در اينگونه در متون تنها مقادير كمي مشخصات اصلي ديده ميشود. در سدار 20 روح كرساسپ نشان مي دهد كه چگونه باد با سخنان اهريمن فريب خورد. در روايات بهمن اسفنديار و نريمان هوشنگ اينگونه برداشت ميشود كه دوران اهريمن رو به پايان است. مفهوم اهريمن كه قبلاً در دنكارد به آن اشاره شد بيش از پيش به شكلي معنوي برداشت ميشود و شكل مادي خود را از دست داده است و اهريمن بيشتر به معناي تمايلات شيطاني انسان است.

Template Design:Afzadi